جنگ احزاب
و در شـوّال سـنـه پنج ، غزوه خندق پيش آمد و آن را غزوه احزاب نيز گويند؛ از بهر آنكه قـريـش از همه عَرَب استمداد نموده از هر قبيله حزبى فراهم كردند. و انگيزش اين غزوه از آن بـود كـه چـون رسـول خـداى صـلى اللّه عـليـه و آله و سلّم جهودان بنى النضير را از مدينه بيرون كرد عداوت ايشان با آن حضرت زياد شد، پس بيست تن از بزرگان ايشان مـانـند حُيَىّ بن اءَخْطَب و سَلاّم (به تشديد لام ) بن اءبى الحُقَيْق (كزبير) و كِنانة بن الرّبيع وهَوْذة (به فتح هاء) بن قيس و ابوعامر راهب منافق به مكّه شدند و با ابوسفيان و پنجاه نفر از صناديد قريش در خانه مكّه معاهده كردند تا زنده باشند از حرب محمد صلى اللّه عـليـه و آله و سلّم دست بازندارند و سينه هاى خود را به ديوار خانه چسبانده و به سـوگـنـد ايـن مـعـاهـده را مـحـكـم كـردنـد، پـس از آن قـريـش و يـهـودان از قـبـايـل و هـم سـوگندان خود استمداد كردند. ابوسفيان جمع آورى لشكر كرد پس با چهار هـزار مـرد از مـكـّه بـيـرون شـد و در لشـكر ايشان هزار شتر و سيصد اسب بود و چون به مـَرُّالظَّهـران رسـيـد دو هزار مرد از قبائل اَسْلَم و اَشْجَع و كِنانَة و فِزارَه و غَطفان بديشان پـيـوسـت و پـيـوسـتـه مدد براى او مى رسيد تا وقتى كه به مدينه رسيد ده هزار تن مرد لشكرى براى او جمع شده بود.