دو دستور بزرگ

به عقیده شیعه امر به معروف یا دعوت به سوى نیکیها و هدایت به سوى حق و فضیلت و نهى از منکر یا مبارزه با بدیها و گمراهیها، جزء مهمترین و عالیترین دستورات اسلامى است که عقل و شرع در لزوم آن هماهنگ هستند.(1)
این دو وظیفه بزرگ از اساسى ترین پایه هاى اسلام محسوب مى شود و در ردیف بهترین عبادات و طاعات و یکى از اقسام «جهاد» مى باشد.
ملّتهایى که این دو اصل را فراموش کنند به طور مسلّم خداوند آنها را در چنگال ذلت و خوارى گرفتار خواهد نمود، و لباس بدبختى به اندام آنها مى پوشاند، چنین ملتى طعمه آماده اى براى درندگان انسان نما و ظالمان و ستمگران خواهند بود.
ولذا از شخص بنیان گذار اسلام(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) ما عبارات تکان دهنده اى در لزوم انجام این دو وظیفه بزرگ و مفاسد و زیانهایى که از ترک آن دامنگیر اجتماعات انسانى مى شود نقل شده که پشت را مى لرزاند.
بدبختانه ما امروز مفاسد و زیانهایى را که از سستى در انجام این دو وظیفه سرچشمه مى گیرد با چشم آشکارا مى بینیم. ولى اى کاش مطلب به همین جا ختم مى شد و تنها به ترک این دو وظیفه قناعت کرده بودیم و کار به اینجا نمى رسید که منکر در نظرها معروف و معروف در نظرها منکر گردد آمرین بمعروف و دعوت کنندگان به حق و فضیلت، خودشان پشت پا به حق و فضیلت بزنند و نهى کنندگان از منکر خودشان آلوده انواع منکرات بشوند!
این بلایى است کمرشکن و غیر قابل تحمل: «(ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ); فساد در صحرا و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام داده اند آشکار شده است».(2) با اینکه فرموده اند: «لَعَنَ اللهُ الآمِرِینَ بِالْمَعْرُوفِ التَارِکِینَ لَهُ، وَالنَّاهِینَ عَنِ الْمُنْکَرِ الْعَامِلِینَ بِهِ; لعنت بر آنهایى که دعوت به نیکى مى کنند و خودشان ترک مى نمایند، و آنها که نهى از بدى مى کنند و خود آن را انجام مى دهند!».(3)
راستى; آفرین بر آیین اسلام و بر این وسعت احکام و جامعیت آن، زیرا آنچه را براى دین و دنیاى انسان لازم بوده و آنچه موجب ترقى و پیشرفت و سعادت او مى شده پیش بینى نموده است.
از یک طرف دستورات جامع و قوانین زنده اى براى مردم جهان وضع کرده و این در حقیقت به منزله «قوه مقننه» است. بدیهى است این قوه قانونگذارى بدون یک نیروى اجرایى کافى اثرى نخواهد بخشید لذا در درجه اوّل ضمانت اجرایى آن را به عهده عموم مسلمانان گذارده و امر به معروف و نهى از منکر را وظیفه فرد فرد آنها قرار داده، تا هر کس یک «قوه مجریه» براى آن احکام و مقررات بوده باشد، همه بر وضع یکدیگر نظارت کنند و همه در برابر یکدیگر مسئول باشند «کُلُّکُمْ رَاع وَکُلُّکُمْ مَسْئُولٌ!».
اما چون ممکن است در مواردى، این ضمانت اجرایى کافى نباشد و عدّه اى از اجراى قوانین سرباز زنند، لذا در درجه دوم اختیارات وسیعى به حکومت اسلامى و زمامدار و مسئول مطلق جامعه مسلمانان یعنى «امام» یا کسانى که از طرف او براى این مقام نصب مى شوند، داده است.
حکومت اسلامى موظّف است حدود اسلام را جارى سازد، مجرمان را کیفر دهد، با ظلم و فساد مبارزه کند و در حفظ استقلال مسلمین و تقویت مرزها بکوشد.
خلاصه فواید و آثار حیات بخش این دو قانون بزرگ اسلامى «امر به معروف و نهى از منکر»، خیلى بیشتر از آن است که در بیان بگنجد، ولى آیا این سیاست عالى اجتماعى را در هیچ یک از مذاهب و ادیان جهان مى توانید پیدا کنید؟! آیا مکتب و فلسفه اى از این عمیقتر پیدا مى شود که همه افراد مراقب و ناظر حال یکدیگر باشند، و بر هر کسى سه چیز واجب باشد: یاد گرفتن و عمل کردن، تعلیم به دیگران، وادار ساختن افراد دیگر به علم و عمل.
اینجاست که انسان از عظمت این دین و این مکتب عالى تربیتى در شگفت مى شود، ولى از آن شگفت انگیزتر وضع رقّت بار مسلمانان کنونى است! که با داشتن چنین برنامه هایى، به چه روزى افتاده اند؟!
این بود اصول عبادات اسلامى از نظر شیعه امامیه که ما فقط به یک اشاره اجمالى قناعت کرده و شرح و توضیح آن را به کتابهاى گسترده که بزرگان علما و دانشمندان ما از صدر اوّل اسلام تاکنون نگاشته اند وا مى گذاریم.
وهمان طور که سابقاً هم اشاره شد تعداد این کتابها به قدرى زیاد است که تنها آنچه از آن در زمان ما باقى مانده بر صدها هزار کتاب بالغ مى شود، گذشته از کتابهاى فراوان دیگرى که به واسطه عوامل گوناگونى از بین رفته و به دست ما نرسیده است.
* * *
1 . بعضى از دانشمندان معتقدند که این دو دستور بزرگ اسلامى تنها جنبه «تعبدى» دارد و در لزوم آن از نظر دلیل عقل تردید کرده اند، زیرا معتقدند انجام کارهاى خوب و ترک کارهاى بد به حکم اجبار و الزام (که یکى از مراحل امر به معروف و نهى از منکر است) فضیلتى محسوب نمى شود که عقل حاکم به لزوم آن باشد یعنى اگر کسى به حکم اجبار دروغ نگوید و ظلم نکند و حقوق دیگران را ادا نماید فضیلتى براى او نیست. ولى این سخن صحیح نمى باشد زیرا:
باید توجه داشت که کارهاى نیک و بد معمولا داراى دو جنبه است: «جنبه فردى» و «جنبه اجتماعى». مسأله فضیلت بودن عمل، مربوط به جنبه فردى آن است که در حال اجبار و الزام از بین مى رود، ولى مصالح اجتماعى و جنبه هاى عمومى عمل در هر حال محفوظ است، ترک دروغ و ظلم و اداى حقوق دیگران اثر اجتماعى خود را در همه حال دارد خواه از روى اختیار و انگیزه معنوى و کمال اخلاقى سر بزند و یا از روى اجبار و اکراه، و از آنجا که مصلحت فرد نیز از مصلحت اجتماع جدا نیست، منافع آن به همان فرد نیز باز مى گردد، بنابراین نباید تردید نمود که این دو دستور بزرگ که به منظور حفظ اجتماع و نظم آن تشریع شده پیش از آنکه جنبه شرعى داشته باشد، جنبه عقلانى دارد.
2 . سوره روم، آیه 41.
3 . شرح نهج البلاغه محمّد عبده، ج 2، ص 12 ; وسائل الشیعه، ج 16، ص 151، ح 21216 .