4. خُمس

شیعه خمس را در هفت چیز واجب مى داند:
1. غنایم جنگى
 2. چیزى که به وسیله غواصى از دریا بیرون مى آورند
 3. گنجها و اموالى که در زیرزمین پیدا مى شود
 4. معادن
 5. مال حلالى که با مال حرام مخلوط شده باشد
 6. زمینى که مسلمان به کافر ذمى انتقال دهد
 7. درآمد انواع کسبها.
اساس این بحث را آیه شریفه ذیل تشکیل مى دهد: «(وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِّنْ شَىْء فَأَنَّ للهِ خُمُسَهُ); بدانید هرگونه غنیمتى به دست آورید خمس آن براى خداست».(1) طبق این آیه خمس در هر نوع غنیمتى لازم است.(2) ما معتقدیم خداوند خمس را براى خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به جاى زکات که بر آنها حرام است قرار داده، و آن را باید شش سهم کرد: سه سهم آن به ترتیب متعلق به خداوند، پیامبر و خویشان نزدیک اوست چنانکه قرآن بیان نموده است) این سه سهم را در زمان حضور امام(علیه السلام) باید به او داد تا به نظر او مصرف گردد، و در زمان غیبت امام(علیه السلام) باید به مجتهد عادل که «نایب امام» محسوب مى شود پرداخت تا زیر نظر او در راه حفظ قوانین اسلام و کشورهاى اسلامى و تبلیغات دینى و سایر امور مهم مذهبى و اجتماعى از قبیل کمک به افراد ضعیف و ناتوان و دردمندان و محرومان اجتماع مصرف گردد.(3)
آیا سهم امام را باید در سرداب گذاشت؟!
نه آن طور که محمود آلوسى در تفسیر خود از روى استهزا گفته: «وَیَنْبَغِی أنْ تُوضَعَ هذِه السِّهَامُ فِی مِثْلِ هذِهِ الاْیّامِ فِی السّرْدَابِ!!; سزاوار است شیعه این سهم را در این ایام (زمان غیبت امام) در سرداب بگذارند!».(4)
منظورش همان تهمت و نسبت خلاف و دروغى است که کراراً به شیعه داده اند و مى گویند شیعه عقیده دارد که امام زمان(علیه السلام) در سردابى که در «سامرا» است پنهان گردیده!
ما بارها گفته ایم این نسبت، از نسبتهاى ناروایى است که متأسّفانه از قدیم الایام تاکنون از طرف اهل سنّت به ما داده اند و در بسیارى از کتابهاى خود نوشته اند که: «شیعه معتقد است امام در سردابى پنهان گشته است!»(5) در حالى که سرداب مزبور کمترین ارتباطى به مسأله غایب شدن امام ندارد و معلوم نیست آنها یک چنین نسبت ناروا و خلافى را طبق کدام مدرک و کدام کتاب و نوشته اى از نوشته هاى شیعه به ما نسبت مى دهند.
شاید منشأ اشتباه آنها این باشد که مى بینند ما سرداب مزبور را زیارت مى کنیم در صورتى که ما آن نقطه را فقط به این خاطر زیارت مى کنیم که عبادتگاه شبانه امام زمان و پدرانش حضرت امام حسن عسکرى و امام هادى(علیهما السلام) بوده است. آنها در این محل رو به درگاه خدا مى کردند و سر به سجده مى نهادند و با او راز و نیاز داشتند.(6)
و اما سه سهم دیگر حق مستمندان و افراد ناتوان سادات است که به جاى زکات که براى آنها تحریم شده، مقرر گردیده است.(7)
این بود حکم سهام شش گانه خمس از نظر شیعه، که از زمان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تاکنون بوده است; ولى اهل سنّت پس از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) حق خمس بنى هاشم را قطع کرده و آن را جزء بیت المال ساختند، نتیجه این شد که نیازمندان بنى هاشم هم از زکات محروم ماندند و هم از خمس!
گویا امام شافعى در کتاب معروف خود به نام «الأمّ»، ص 69 به همین نکته اشاره مى کند آنجا که مى گوید: «... اما خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) که به جاى زکات خمس براى آنها مقرر شده به هیچ وجه از زکات و صدقات واجبه نمى توانند استفاده کنند، و اگر کسى چیزى به آنها بدهد کافى نیست و تکلیف او ادا نمى شود...» تا آنجا که مى گوید: «نپرداختن حق آنها از خمس مجوز این نمى گردد که از زکات که بر آنها حرام است استفاده کنند»!
ولذا فقهاى اهل سنّت هم عملا باب «خمس» را از کتابهاى خود حذف کرده و در تألیفات خود مطلقاً بحثى تحت این عنوان ندارند; در حالى که فقهاى شیعه در هر کتاب کوچک و بزرگ فقهى خود بحث مستقلى درباره خمس، مانند زکات دارند.
فقط دانشمند معروف ابو عبیدالقاسم بن سلام متوفاى 224 هجرى در کتابى که به نام کتاب الاموال نگاشته و از کتابهاى بسیار نفیس اسلامى است بحث مشروحى درباره خمس و چیزهایى که خمس به آن تعلق مى گیرد و مصرف و سایر احکام آن، ذکر کرده، و اتفاقاً اکثر مطالب او موافق عقیده مشهور علماى شیعه است، کسانى که مایل باشند مى توانند صفحات 303 تا 349 کتاب مزبور را مطالعه نمایند.
این بود بحث کوتاهى درباره عقیده شیعه در مورد دو عبادت اسلامى که تنها «جنبه مالى» دارد یعنى خمس و زکات. اما عباداتى که هر دو جنبه را دارد: هم جنبه بدنى و هم جنبه مالى، دو چیز است: حج و جهاد.
* * *
1 . سوره انفال، آیه 41.
2 . غنیمت از نظر مفهوم لغوى یک معناى وسیع دارد که هر نوع درآمدى را که انسان به دست مى آورد شامل مى گردد و منحصر به غنایم جنگى نیست، در روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز به همین معنا تفسیر شده است، و به این ترتیب «خمس» به تمام درآمدها تعلق مى گیرد و در حقیقت یک نوع «مالیات بر درآمد» اسلامى است که پس از صرف تمام هزینه هاى زندگى به مازاد درآمد یکساله تعلق مى گیرد. درست است که آیه شریفه (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ...) در شمار آیات مربوط به جهاد در قرآن ذکر شده ولى بودن یک آیه در ردیف آیات مربوطه به یک موضوع، دلیل بر اتحاد مضمون آنها نمى شود، زیرا مى دانیم آیات قرآن پشت سرهم و بدون فاصله نازل نگردیده، چه بسا یک آیه در یک روز درباره موضوعى نازل مى گردید و آیه دیگر یک هفته بعد درباره موضوع دیگرى. بنابراین اتحاد سیاق آیات نمى تواند دلیل بر اتحاد مضمون آنها گردد.
3 . بیشتر فقهاى شیعه در طول تاریخ به این مطلب فتوا داده اند از جمله ر.ک: تحریر الاحکام، ص 75 ; شرایع الاسلام، ج 1، ص 94-97 منشورات دار مکتبة الحیاة.
4 . روح المعانى، ج 10، ص 5 .
5 . ر.ک: تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 199، فصل 27 ; سیر اعلام النبلاء، ج 13، ص 119; الصراع بین الاسلام والوثنیة، ص 42 ; المهدیّة فى الاسلام، ص 129و130 .
6 . در اوایل کتاب بحثى درباره علت اهمیّت سرداب سامرا از نظر شیعه و هیاهوى مضحکى که بعضى از مغرضین و تفرقه اندازان در این باره راه انداخته اند گذشت.
7 . در حقیقت خمس یک امتیاز تشریفاتى براى حفظ احترام خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى باشد وگرنه در واقع هیچ گونه تفاوتى میان مستمندان سادات با غیر سادات ایجاد نمى کند، چه اینکه سادات مستمند به مقدار احتیاج خود حق دارند از خمس استفاده نمایند و اگر مقدار سه سهم خمس که حق سادات است از احتیاجات آنها زیادتر باشد مقدار اضافى به «بیت المال اسلام» بر مى گردد، همان طور که اگر احتیاجات آنها بیش از مقدار مزبور باشد باید از بیت المال تأمین شود، یعنى میزان استفاده سادات از سه سهم «خمس» درست معادل میزان استفاده غیر سادات از «زکات» است و با توجه به اینکه سادات از زکات محرومند هیچ گونه امتیاز مالى میان سادات و دیگران باقى نمى ماند و تنها همان جنبه تشریفاتى و حفظ احترام خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را خواهد داشت.