حوادث بعد از اعدام باب

بر سر جسد باب و دفن آن نزد بابيان و بهائيان اختلاف نظر است . برخى جسد باب را (پس از اعدام ) طعمه حيوانات درنده مى دانند. عده اى مدعى اند كه جسد او در صندوقى مخفى شد و به تهران حمل گرديد (؟) و در امام زاده معصوم نزديك (رباط كريم ) دفن شد. بهائيان مدعى اند كه جسد را پس از هجده سال به (عكا) برده و در دامنه كوه (كرمل ) دفن كرده اند و آن مكان را (مقام اعلى ) گويند.
پس از باب ، (ميرزا يحيى نورى ) (: مازندرانى ) ملقب به (صبح ازل ) (1330 - 1246 ق ) جانشين وى شد. او به اتفاق برادرش ‍ (ميرزا حسينعلى ) معروف به (بهاءالله ) و عده اى از بابيان به (عراق ) تبعيد شد. در عراق بين دو برابر بر سر جانشينى اختلاف افتاد و پيروانشان نيز به نزاع پرداختند. عراق كه تحت الحمايه دولت عثمانى بود، نتوانست اين دو برادر را در خود نگهدارد. خليفه عثمانى اين دو برادر را به قبرس و فلسطين تبعيد كرد. (صبح ازل ) در (قبرس ) و (بهاءالله ) در (عكا) مستقر شدند. بابيان به طرفدارى از (صبح ازل ) پرداختند و (ازلى ) نام يافتند. و (بهائيان ) پيرو بهاءالله گرديدند و به همين دليل بهائى شدند. (بابيان ) به اقوال و آثار (سيد على محمد شيرازى ) (: باب ) وفادار ماندند و احكام و عقايد ويژه خود را حفظ كردند. بهائيان نيز با حفظ (بيان ) و احترام به آن ، به آثار (بهاءالله ) و مبلغان اين فرقه معتقدند و طبق آثار و دستورات مسلك بهائى عمل مى كنند. در ابتدا بهائيان به ازليان حمله مى كردند و آنان را كافر و مرتد مى دانستند. اين اختلافات علنى بود؛ ولى بعدها رهبران اين دو فرقه صلاح ديدند كه آشكارا چيزى بر زبان نياورند.
(ميرزا حسينعلى ) معروف به (بهاءالله ) و رهبر فرقه بهائى نهمين نفرى بود كه مدعى (من يظهره الله ) بود.
(ميرزا حسينعلى نورى ) فرزند نورى مازندرانى در سال 1233 ق در (تهران ) متولد شد. او با دوستان پدرش كه گروهى از عرفا و فضلا بودند، معاشرت داشت .
او از كسانى بود كه به (باب ) پيوست و از ياران وى شد. بهاءالله مورد حمايت شديد سفارت روسيه در ايران بود. در تاريخ بهائيت آمده است كه سفير روس به صدر اعظم ايران هشدار داد كه بايد مسئول حفظ جان بهاءالله باشد. يك بار از بهاءالله در سفارت روس پذيرائى شد.
وقتى بهاءالله دستگير شد، با دخالت سفير روس آزاد گرديد. ميرزا حسينعلى به اين مسئله تصريح كرده است .
ميرزا حسينعلى نورى كه معاون برادرش (صبح ازل ) در امور ادارى و مالى بابيان بود، به مراتب باسوادتر از على محمد شيرازى بود. (ميرزا حسينعلى ) انتظار داشت كه جانشين (باب ) شود، اما (صبح ازل ) مورد توجه باب بود به جانشينى برگزيده شد. رقابت بين دو برادر به نزاع كشيده شد و به دشمنى و عناد و انشعاب انجاميد. در آغاز اكثريت را ازليان تشكيل مى دادند. ولى تدابير بهاءالله موجب شد تا ازليان در اقليت قرار گيرند و به تدريج رو به انقراض نهند. در سال 1330 ق كه صبح ازل در قبرس درگذشت ، ازليان كه تعدادى اندك بودند، به فراموشى سپرده شدند.
بهاءالله در سن 76 سالگى در سال 1309 ق در عكا درگذشت .
پس از (بهاءالله )، پسرش (عبدالبهاء) جانشين وى شد. ميرزا عباس نورى فرزند ارشد ميرزا حسينعلى نورى مازندرانى خودش را ملقب به (عبدالبهاء) كرد. وى در زمان حيات پدرش (غصن اكبر) ناميده مى شد. ميرزا حسينعلى وصيت كرده بود كه پس از (غصن اكبر)، برادر ديگرش (محمد على ميرزا) جانشين وى شود. بين دو برادر بر سر جانشينى پدر اختلاف افتاد و نزاع و درگيرى در ميان پيروان راه يافت . دو برادر هر كدام مدعى جانشينى پدر بودند. اكثريت پيروان دنبال (عبدالبهاء) را گرفتند و اقليت (كه پيروان محمد على ميرزا باشند) را به شرك و كفر متهم كردند. (عبدالبهاء) پيروان خود را بهائيان حقيقى و موحد قلمداد كرد و با حمايت دولت انگليس آزادى عمل فراوان يافت . (عبدالبهاء) از دولت وقت بريتانيا لقب (سر) دريافت نمود و تا آخر عمر به آن مفتخر بود.
(عبدالبها) وصيت راناديده گرفت و (شوقى افندى ) نوه دختر خود را به جانشينى تعيين كرد و او را ملقب به ربانى ساخت . ( شوقى ) كه زندگى غربى داشت ، همسرى كانادائى اختيار كرده كه در بهايى حوادثى آفريد. او وصاياى ( شوقى ) را ناديده گرفت و در سال 1951م / 1330 ش فرمان تشكيل ( بيت العدل ) را صادر كرد و جانشينى به نام ( ميسن ريمى ) براى شوقى برگزيد. اين خانم عقيم بود و بهائيان اقدامات او را ناشى از عقده بى فرزندى ميدانند. اين حوادث انشعاب در بهائيت راباعث شدگروهى كه اكثر ايرانيان بهائى دست از اين مسلك برداشته و عليه آن به افشاگرى پرداختند پرداختند و بسيارى از اسرار را فاش ساختند.
شوقى افندى كه ملقب به (ولى امرالله )) و ( شوقى ربانى ) بود، درسال 1334 ش در (لندن ) در گذشت .
ميسن ريمى آمريكايى كه قبلا همسر شوقى به عنوان جانشين شوقى تعيين كرده بود، رهبرى بخشى از بهائيان وفادار را بر عهده گرفت . اكثريت بهائيان اين جانشين را به رسميت نشناختند. آنان ميگفتند اين آمريكائيها، فارسى و عربى نمى دانند كه الواح و متون بهائيت را تفسير كند. بهائيان اروپائى - آمريكايى رهبرى چارلز ريمى راپذيرفتندو او را رئيس بيت العدل اعظم بهائيان دانستند كه درحيات شوقى به اين حال سمت مفتخر شده است .
چارلز ميسن ريمى فرزنديكى از روحانيون كليساى ارتودوكس بود كه درسال 1874 / 1253 به (ولى عزيزالله ) و (ولى امر ثانى )) مى باشد. انشعاب در بهائيت از آغاز تا انجام آن به قرار زير است .
چارلزميسن ريمى فرزند يكى از روحانيون كليساى ارتودوكس بود كه در سال ، مى باشد. انشعاب در بهائيت از آغاز تا انجام آن ، به قرار زير است .
1 - ازليان: پيروان ازل ، ميرزا يحيى نورى .
2 - سهرابيان : پيروان احمد سهراب از ياران عبدالبها ء (در آمريكا)
3 - پيروان محمد على ميرزا، برادر عبدالبهاء
4- پيروان چارلز ميسن ريمى آمريكائى ( درفرانسه و پاكستان )
5- پيروان روحيه ماكسول همسر كانادائى شوقى افندى
6- پيروان جمشيد معانى در اندونزى .
7- گروه بيانى
8- گروه آتى