چند نكته مهم

در همين جا لازم است به چند مسئله مهم اشاره شود:
شگفتى در اين است كه مورخان ماركسيست ايرانى به پيروى از تئوريسينهاى حزب كمونيست شوروى و مورخان دولتى حرب ، سيد على محمد را يك (پرولتر) معرفى كرده اند كه عليه مناسبات سرمايه دارى - فئودالى ايران قيام كرده است !! و اين بى شرمانه ترين سخنى است كه مى توان زد و مفت ترين حرفى است كه بر دهان مى توان درآورد. و اين چيزى جز همان جز ميت فلسفه ماكسيستى و قالب انديشى ماترياليستى نيست .
فتنه باب به هر چيزى شبيه است جز يك قيام خلقى با ايدئولوژى توده اى و شعائر استراتژيك و حساب شده ! بدون شك در هر حادثه اى ، جريان با جرياناتى از آن حادثه بهره مند مى شوند.
اقدامات نظامى و شورش بابيان و بعد بهائيان عليه دولت وقت ايران يك شورش انتقامى بسيار كور و بى هدف و جهت بود و به هيچ وجه صبغه ستيزه جوئى با مناسبات اقتصادى جامعه سنتى و فئوداليزم كهن سال ايران را نداشت . حرفهاى باب و پيروان او هرگز مبتنى بر ماترياليسم فلسفى نبود. كسانى كه به باب پيوستند و بعد بهائى شدند و در حوادث مربوطه شركت داشتند، ابدا انگيزه سياسى - اقتصادى و يا عناد مذهبى نداشتند. آنچه باعث تحريك اين افراد شد، باز عقايد و باورهاى مبتنى بر مذهب بود. شعائر مذهبى اين فرقه مبتنى بر شعائر شيعى بود و قيام توده هاى روستائى مورد بحث هرگز با داس و چكش و درفش كارگرى و دهقانى و ارباب كشى و خان كشى نبود؛ دفاع از عقايد و باورها و دست آخر شخصى بود كه خود را در باور ساده و صادق توده هاى متعصب مذهبى ، باب (امام زمان ) معرفى كرده بود و خلقى را فريفته بود. بر محققان تاريخ اسلام و ايران پوشيده نيست كه اعتقاد عامه شيعه به (مهدى موعود) و انتظار ظهور آن حضرت ، در هميشه تاريخ ايران حادثه ساز بوده و هست و خواهد بود، و آنان كه در تاريخ نهضت هاى مذهبى ، اجتماعى ، سياسى و اقتصادى ايران و اسلام تحقيق دقيق و جامعى كرده اند، مى دانند كه باورهاى شيعى پشتوانه عقيدتى اين نهضت ها بوده و هست و خواهد بود. و اين چيزى است كه محققان شوروى به آن اعتراف و اقرار دارند. و در همين راستا بر بسيارى از محققان روشن است كه اين عقايد و باورها وسيله سوء استفاده افرادى كه به منافع شخصى خود مى انديشيده اند و مى خواسته اند آبى را گل آلود كرده ماهى بگيرند بوده است . ادعاى مهدويت و بابيت در تاريخ عقايد شيعه اماميه از آغاز فراوان وجود داشته است .
مسئله مهم ديگر روشن ساختن اين موضوع مى باشد كه : انگيزه هاى سيد على محمد از اين ادعا چه بوده است و اصولا مواضع مذهبى عليه فتنه باب و بها چگونه است ؟
روانشناسى باب نشان مى دهد كه وى فردى ماجراجو و سياس از نوعى كه انتظار مى رود، نبوده است . و از طرفى توان علمى ، روحى و نبوغ چنين ادعائى را نداشته است . پس چرا و چگونه مدعى بابيت شده است ؟ ابتدا بايد يادآورى كرد كه ادعاى دخالت بيگانه (: استعمار) در تحريك باب ، منطقى به نظر نمى رسد. در اين ترديدى نيست كه خارجيان از حوادث بهره بردارى مى كنند. و قطعا از ماجراى باب بهره بردارى سياسى شده است ؛ اما اينكه دست خارجى در بلند كردن على محمد شيرازى در كار بوده است ، نبايد جدى گرفته شود.
مطالعه دقيق سير عقايد و آراء مذهبى در ايران پس از صفويه تا اوائل قاجاريه كه مقطع نسبتا بلندى است ، بسيارى از حوادث را ريشه يابى مى كند: غلبه علماء اماميه بر مشايخ طريقت و قلع و قمع صوفيان و مبارزه جدى و دراز مدت علماء و مذهب كه با حمايت دولت تواءم بود، با هرگونه فكر و عقيده اى مبتنى بر عقل ، عرفان و... نمى تواند حوادث ساده اى تلقى شود كه بازده و عوارضى بدنبال نداشته باشد.
نكته مهم ديگر تنازع بقاء در داخل خود علماء اماميه است و آن نبرد تاريخى اخبارى و اصولى است كه از ديرباز در گسترده عقايد شيعى و حوزه هاى علمى و عاميانه شيعه اماميه ، ادامه داشته است . مطالعه پيشينه اين نبرد، بسيارى از حقايق را روشن مى كند.
وقتى صوفيان به قدرت رسيدند، جو غالب بر حوزه هاى عقايد و آراء كلامى شيعه اماميه ، جو اخباريگرى بود. درست است كه در (فقه )، اصولى بودند، اما در (كلام ) اخبارى مى انديشيدند.
فضاى فكرى دويست و پنجاه ساله صفويه ، فضائى اخبارى بود. نبرد ناگهانى و غافلگيرانه فقهاء اصولى عليه علماء اخبارى شيعه كه بر حوزه ها غلبه داشتند، نكته اى است كه نمى توان از ياد برد. و مى دانيم كه شيخيه تفكرى مبتنى بر مشرب اخباريگرى است و مقطع زمانى پيدايش بابيگرى ، زمانى است كه اخباريون در تمام جبه ها مغلوب اصوليون شده اند. نبرد حماسى و قهرمانانه وحيد بهبهانى كه از حوزه هاى شيعه ايران تا عراق گستردگى داشت ، اخباريون را ضربه فنى كرد و بساط اخباريگرى را در محدوده فقه و برخى آراء كلامى در هم پيچيد.
در اينجا دو جبهه در مقابل يكديگر قرار دارند: صوفيان شيعى - اخبارى و اخباريون شيخيه على رغم اختلاف نظر نسبى با يكديگر همدردى مى كنند، زيرا علماء شريعت آخرين شانس را (مبنى بر نفوذ در دستگاه قاجاريه ) از آنان گرفتند و به قلع و قمع شان پرداختند. اخباريون نيز كينه اى تاريخى در دل دارند و... وجه مشترك عقيدتى اصولى و اخبارى ، عقيده به (مهدى موعود) و (نيابت عامه ) دوران غيبت كبرى است كه اين (نيابت ) را فقهاء اصولى نمايندگى مى كنند. (شيخيه ) نخستين ضربه را بر اين موقعيت ممتار و انحصارى وارد مى كند و با طرح (ركن رابع )، ابتكار عمل را از دست فقهاء مى خواهد بگيرد و يا لااقل از انحصار آن مى كاهد. به نظر نگارنده ، ماجراى (بابيه ) ادامه (شيخيه ) است و در واقع تصفيه و تسويه حساب تاريخى اخبارى و اصولى مى باشد. ادعاى (بابيت ) سيد على محمد ريشه در (ركن رابع ) شيخيه دارد. القائات سيد رشتى و ساده لوحى على محمد شيرازى كه در ابتدا بسيار ساده و احيانا چيزى در راستاى شيخيه پنداشته مى شده ، علمى را پديد مى آورد كه فتنه باب و بها را بدنبال داشت و ادامه آن باعث استفاده سياست داخلى و خارجى در جهت منافع مختلف گرديد.
در اين ميان نكته قابل تاءمل وجود كسانى از علماء اخبارى شيعه و شيخيه (مانند: قزوينى ، زنجانى ، بشرويه اى ، ابوالفضل گلپايگانى .) در ميان پيروان باب است كه سيد على محمد در برابر مقام علمى آنان همچون شاگردى خردسال كه الفبا مى آموزد مى باشد. و اين ناشى از اعتقادات نيست ، يك انتقام است و جبهه گيرى در مقابل رقيب .