مكه در آستانه ولادت پيامبر اسلام (ص)/ نورى در تاريكى
سابقه تاريخى مكه را دانستيم ، اينك مكه را در آستانه ولادت پيامبر اسلام مى نگريم :
قريش بر مكه مسلط است ، سيادت دارد و متولى كعبه است . اين رياست بر عهده (قصى بن كلاب ) جد پنجم (محمد صلى الله عليه و آله ) است . (قصى ) در لغت به معناى (دور افتاده ) است و لقب وى مى باشد؛ اسم او (زيد) بود. وجه تسميه قصى آن است كه پس از مرگ پدر، با شوهر مادرش (ربيعه بن حزام ) از قبيله قضاعه ، به شام رفت .
قصى نزد مادرش بزرگ شد و به مكه بازگشت و با دختر حاكم وقت مكه از قبيله خزاعه (جليل بن حبشه ) ازدواج نمود. پس از مرگ حاكم مكه ، امير و متولى كعبه شد. نخستين اقدام او تاءسيس دارالندوه بود و براى اداره شهر پر اهميت زيارتى - تجارى مكه و امور زائران كعبه قوانينى وضع كرد كه تا ظهور اسلام محترم بود... او نخستين كسى بود كه شهر سازى را در مكه رايج كرد و كوخها و آلونك هاى قبايلى را ويران ساخت : قصى بن كلاب مردم مكه را به شهر سازى تشويق كرد.
پس از قصى ، پسرش (عبدالدار) وارث مناصب او شد. قصى پسرانى داشت كه با يكديگر ناسازگار بودند. در مصالحه اى صورت گرفت ، كليد دارى كعبه و رياست (دارالندوه ) به فرزندان عبدالدار رسيد و سقايت و رفادت حاجيان به فرزندان (عبد مناف ) داده شد.
آنان با يكديگر در كنار كعبه پيمان اتحاد بستند و هرگز به جنگ و اختلاف روى نياوردند.
پس از آن ، سقايت و رفادت در دست فرزندان هاشم بود. زيرا عبدالشمس غالبا در سفر بود و توان اقتصادى اندكى داشت و خانواده اى سنگين و پر خرج . هاشم مردى توانگر و ثروتمند بود.
هاشم بنيان گذار تجارت و روابط تجارى - بازرگانى در مكه بود.
هاشم بن عبد مناف كه جد خاندان بنى هاشم است ، نام اصلى او عمرو و لقبش هاشم بود. مسافرتهاى تجارى - فصلى مكه به شام ، حبشه يمن و... از ابتكارات هاشم است .
هاشم با دولت روم و امرا غسانى قرار داد امنيت كاروانهاى تجارى به مكه و بالعكس را منعقد نمود.
عبدالشمس برادر هاشم چنين پيمانى را با پادشاه حبشه بر قرار كرد. و اين آغاز روابط منظم تجارى و بازرگانى مكه بشمار مى رود.
بين برادران هاشم اختلاف و رقابت بسيار بود. آنان نفوذ و شخصيت هاشم را نمى دانستند تحمل كنند و برخى اوقات كار به مشاجره هاى لفظى مى كشيد. اما با حكميت افراد محل مسئله خاتمه مى يافت .
هاشم در سفرى به (يثرب ) با زنى از طايفه (بنى نجار) ازدواج كرد و فرزندى يافت كه او را (شبيه ) نام نهاد. پس از مرگ هاشم در فلسطين ، برادرش (مطلب ) وارث او شد و رياست مكه را بر عهده گرفت .
مطلب به يثرب رفت و برادر زاده اش شيبه را به مكه آورد. در مكه او را بنده و برده خود معرفى نمود و لذا در ميان مردم مكه ، (شيبه ) به عبدالمطلب شهرت يافت . عبدالمطلب سر فصل جديدى در قبيله قريش و خاندان هاشم است . او پس از عموى خود (مطلب ) مناصب موروثى خاندان هاشم را بدست گرفت . درگيرى اقتصادى عبدالمطلب با عمويش نوفل بر سر اراضى اطراف مكه ، به نفع او تمام شد.
نوفل با عبدالشمس ائتلاف كرد و عليه عبدالمطلب متحد شدند. عبدالمطلب نيز با قبيله خزاعه عليه آنان متحد شد.
و اين نخستين روياروئى آشكار و مشخص تاريخ اين خاندان است كه نياى امويان يعنى عبدالشمس با نياى هاشميان بنى عبدالمطلب روبروى هم قرار مى گيرند. عبدالمطلب به مكه سر و سامان داد و چاه زمزم را لاى روبى و تعمير نمود. اين چاه در زمانهاى بسيار دور توسط قبيله جرحم مسدود و خراب شده بود. عبدالمطلب با دقت زياد اين چاه را شناسايى و راه اندازى كرد. گويند به هنگام حفر چاه زمزم دو آهوى زرين و چند قبضه شمشير كه دفينه قبيله جرحم بود، بيافت . دو آهو را در كعبه نهاد و شمشيرها را وقف كعبه نمود. گويند او با آن دو آهوى زرين براى كعبه درى ساخت . و اين نخستين درى بود كه براى كعبه ساخته مى شد.
اين گنج باعث اختلاف ميان قريش شد و عبدالمطلب كه ده پسر داشت ، نذر كرد تا در صورت پيروزى بر قريش ، يكى از فرزندانش را قربانى كند. و چنين شد. او پسرانش را در كعبه جمع كرد و قرعه به نام آنان زد؛ اتفاقا قرعه به نام (عبدالله ) افتاد و او تصميم گرفت عبدالله را قربانى كند. قريش از او خواستند تا عبدالله فرزند رشيد عبدالمطلب با آمنه بنت وهب رئيس طايفه بنى زهره يكى از شاخه هاى قريش ، ازدواج كرد. چند ماه بعد پس از بازگشت از سفرى به شام در يثرب در گذشت . آمنه بنت وهب (محمد صلى الله عليه و آله ) را حامله بود.