زروان ؛ خالق اهورا مزدا و اهريمن
از برخى مندرجات ((اوستا)) بدست مى آيد كه : ((اورمزدا)) و ((اهريمن )) هر دو مخلوق موجودى ديگر به نام ((زروان )) مى باشند. ((زروان )) به معناى ((زمان لايتناهى )) آمده است . ((زروان )) خداى اصيل و قديم قربانيها كرد شايد فرزندى بيابد و او را ((اوهرمزد)) نام نهد. بعد از هزار سال قربانى دادن از مؤ ثرترين قربانى هاى خود، به شك افتاد. عاقبت دو پسر در شكم او موجود شد (در شكم زروان )؛ يكى اوهرمزد كه قربانى ها به نام او كرده بود، و ديگرى اهريمن كه زاده شك و ترديد او بود. زروان وعده پادشاهى عالم را به كسى داد كه اول به حضور او بيايد. در اين موقع ، اهريمن پيكر پدر خود ((زروان )) را بشكافت و در برابر او ظاهر ششد. ((زروان )) پرسيد: كيستى ؟ ((اهريمن )) پاسخ گفت : منم پسر تو.
((زروان )) گفت : پسر من معطر و نورانى است و تو متعفن و ظلمانى هستى . در اين اثنا، ((اوهرمزد)) با پيكرى معطر و نورانى پديدار گرديد. زروان او را به فرزندى شناخت و به او گفت تا امروز من از براى تو قربانى كرده ام از اين پس تو بايد براى من قربانى كنى .))(500)
((زروان )) يا ((زروان )) يا ((زروان )) خالق نور و ظظلمت ، ((اهورمزدا)) و((انگرمئى نو)) است . در متون يونانى ق .م . آمده است كه در ميان مغان و ايرانيان آريائىنژاد، مفهوم بديهى ((وجود)) و حقيقت واحد را بعضى ((مكان )) و برخى ((زمان )) (زروان ) مى نامند؛ از آن ، دو گوهر پديد آمد: يكى خالق ((خير)) و ديگرى خالق((شر)). برخى گويند از اين دو گوهر، نور و ظلمت پيدا شد. اين دو گوهر منشاء اختلافو تناقض در جهان طبيعت شدند. ابتدا اختلافى با يكديگر نداشتند و دو دسته موجودات رامشتركا بوجود آوردند. موجودات مطيع آنان بودند. در متون زرتشتى آمده است كه : در راءسنظام الهى و بنياد اشياء، زروان قرار دارد. در كتيبه هاى باستانى نيز مطالبى به همينمضمون آمده است . مغان گويند: در آن هنگام كه هيچ چيز وجود نداشت ، نه آسمانها و نه زمينو نه ديگر مخلوقات موجود در اين دو، تنها موجودى به نام زروان وجود داشت . پس داستانآفرينش اهورمزدا و اهريمن را به گونه اى كه گذشتنقل كرده اند، تا اين كه : ((اهريمن )) فرزند دوم (زروان )) نزد او آمد و گفت :: مگر عهدنكرده بودى كه هر كدام زودتر نزد تو آيند، او را به پادشاهى رسانى ؟! ((زروان ))در برابر اين سخن ، بناچار، نه هزار سال حكومت و پادشاهى به او داد. آنگاه گفت : درپايان اين مدت ، حكومت و سلطنت از آن اهورامزدا خواهد بود. بايد او حكومت و فرمانروائىداشته باشد. آنگاه ((اهورا)) و ((اهريمن )) هر يك در دايره قدرت خود آغاز بكار كردندو به آفرينش مخلوقات خود پرداختند؛ هر چه را اهورا خلق مى كرد، خوب و راست بود و هرچه را اهريمن مى آفريد، شر و نادرست بود.
در مناظره اى كه بين آذرهرمزد (آناهيد) و موبد موبدان در اواخر عهد ساسانى صورت گرفته ، چنين آمده است :
آذرهرمزد:
كدام مذهب كه سودمند باشد، دارى آيا بايد ((اشوكر)) يا ((فراشوكر))، يا ((زروكر و زروان )) را به خدائى بپرستم يا ((اهورامزدا)) را كه به دعا و آروزى پدرش زاده شد و پدرش با آن همه دعاها و قربانى ها به آرزوى خود كه داشتن فرزند است ، نمى رسد؛ تا اين كه ((اهريمن )) بدون خواست او بوجود آمد، بدون اينكه ((زروان )) بداند كه چه كسى آن فرزند را در شكمش پديد آورده و چه كسى آنان را خلق كرده است ؟!
آذرهرمزد ادامه مى دهد:
اگر چنين باشد، پس ((اهورامزدا)) مانند ما و ديگران در معرض شروع و مرگ و ختم قرار مى گيرد.
در يك متن سريانى مربوط به قرن هشتم ميلادى درباره زروان چنين آمده است گ
زرتشت در آغاز كارش به چهار مبداء قائل بود: 1 ((اشوكر))، 2 ((پوشوكر))، 3 ((زروكر))، 4 ((زروان )).
زرتشت گفت : كه ((زروان )) پدر ((اهورامزدا)) است .
در ((اوستاى )) موجود، درباره ((زروان )) پدر ((اهورامزدا)) است .
در ((اوستاى )) موجود، درباره ((زروان )) آمده است : ((فرگرد 19 / 13)):
((آنگاه كه اهورامزدا گفت :: اى زرتوشتر! تواش ، خفا، كه آئين ويژه خود است ، و از زمان بى نهايت ، زروان اكران و ديو دارنده كردار عالى را ستايش كن .))
دين زرتشت سه ايزد مذكور را ستايش مى كند. ((ونديداد فرگرد 19 / 19)):
((روان آدمى كه پس از مرگ در دست ديو گرفتار است ك راهى را كه زروان آفريده و راه نجات است ، مى يابد.))
در نظر زرتشت ((منيش نيك ))، ((پسنت مينيو))، ((منيش بد)) يا ((انگرمئى نو)) تواءم بودند و هر دو به وسيله يك خدا (زروان ) كه از نام او اطلاع نداريم ، بوجود آمده اند. اين خداى كه نام او بر ما مجهول است ، همان است كه زمان مطلق و مكان مطلق مظاهر آن هستند. در دوره هخامنشى در رابطه حقيقت اين خدا و وجود او افكار و انديشه هاى گوناگونى پديد آمد و راههاى شناخت مختلفى مطرح گرديد. گروهى او را همان مكان مطلق ((ثواش )) و بعضى او را زمان مطلق (زروان ) مى گفتند. انديشه زروانى بعدها تكامل يافت و در پايان دوره ساسانى توسط موبدان نفى گرديد و معتقدان به ان ، ملحد و كافر خوانده مى شدند. در اين دوره بود كه ((اهورامزدا)) خداى واحد گرديد و اينكه پيش از همه مخلوقات و موجودات وجود داشته است . و سرانجام همين عقيده بود كه رسميت يافت و عقايد ادوار گذشته چنين توجيه شد كه : ((اورمزدا)) در آخر هزاره سوم ، ((زروان )) را پديد آورد. تلاش بر اين بود كه ((زروان پرستى )) را از كتب مذهبى بزدانيد و شايد علت حذف و محو اوستاى دوره ساسانى توسط موبدان به همين خاطر بود. از ((زروان )) در سنگ نوشته هاى بين النهرين (عراق فعلى ) يادآورى شده است و اين نشان مى دهد كه در ميان ايرانيان باخترى مورد ستايش بوده است .
در ((منابع يونانى )) از ((زروان )) فروان ياد شده است :
((((زروان )) نظم آسمانها و گردش سيارات را بدست دارد، ((زروان )) سرنوشت انسانها ار تعيين مى كند.)) بنابر اساطير اوليه گ زروان داراى مظاهر چهارگانه است : 1 باردارى 2 ولادت ، 3 پيرى 4 مرگ (501).
در منابع اسلامى نيز آمده است كه :
((زروانيه )) گويند ((نور)) بوجود آورنده ((موجود)) بوده است . از ((نور)) او تمام عالم روحانى و جهان نورانى و ربانى پديد آمد و شخص بزرگى به نام زروان ((شك )) كرد. از اين شك ((اهريمن )) حادث گرديد. بعضى گفته اند: زروان 9999 سال زمزمه نمود تا پس از گذشت اين مدت طولانى ، او (زروان ) داراى فرزند از خود گرديد. پيش از ولادت اين فرزند، در انديشه او ((شك )) و ترديد راه يافت . ((اهرمن )) زاده شك و ترديد پديد آمد و اين دو از يك شكم پديد آمدند. ((اهرمن )) از آينده جفت خود مطلع شد. شكم مادر خود را پاره كرد و نزد پدر آمد. ((زروان )) از فساد اخلاق و خباثت باطن و پليدى طينت او اطلاع يافت . او را از نزد خود راند و بر او لعنت فرستاد. ((اهرمن )) برفت و راه فساد پيش گرفت . اما ((هرمز)) بى آنكه بر ((اهرمن )) تسلط داشته باشد، زمان طولانى ببود، پس قومى او را پروردگجار خود قرار دادند و ستايش نمودند.
چون طريق خير و طهارت و صلاح و حسن اخلاق در او مشاهده نمودند، او را داراى مقام الهى تلقى كردند. گمان ((زروانيه )) اين است كه : جهان از هر گونه شر و فساد خالى بود و از هر گونه نعمت و فراوانى پر بود. چون ((اهرمن )) پديد آمد، شر و فساد و فتنه در جوامع راه يافت و اين نبود مگر از وجود ((اهرمن )). برخى بر اين باورند كه : ((((اهرمن )) در آسمانها بود و زمين از وجود او خالى بود. با حيله آسمان را بشكافت و به زمين آمد و با قواى خود سه هزار سال با نور (اهورا) نبرد كرد. پس فرشتگان ميانجى شدند و صلح ميان او و نور (اهورا) برقرار گرديد و دو گواه عادل بر اين قرار و پيمان صلح ، گرفته شد. گواهان عادل دست به شمشير بردند و گفتند هر يك از شما كه اين پيمان ناديده گيرد، با اين شمشير كشته خواهد شد.))(502)