روحانيت زرتشت

تاريخ و سرگذشت اديان و مذاهب بشرى نشان مى دهد كه آفت دين و مذهب ، روحانيت آن است . در اديان و مذاهب باستانى ايران ديديم كه روحانيون از قدرت و سيطره بسيارى برخوردار بودند. آنان به مردم مى گفتند كه خدايان مانند پادشاهان زندگى مى كنند. آنان در اشرافيت مى زينند، پس بايد هر چه مى توانيد در بخشيدن زينت آلات و... كوتاهى نكنيد. و بدين سان تزوير مذهبى كه روحانيون مذاهب باستانى مظاهر و مصاديق آن بودند، به غارت و چپاول مردم مى پرداخت . معابد زير نظر روحانيون بود و سرشار از طلا و جواهر؛ و كليه اين ثروتهاى انبوه در اختيار نمايندگان خدايان يعنى روحانيون بود. آنان علاوه بر اين ، ذخائر و انبارهاى غله و حبوبات و امتعه گوناگون را كه هداياى رعايا براى خدايان بود، در اختيار داشتند، و نام خدايان تجارت مى كردند. معابد پايگاه تجارت و معاملات روحانيون بود. (518)
زرتشت عليه روحانيون قيام كرد و بساط تبهكارى و عوامفريبى آنان را در هم پيچيد. اما اندكى بعد، آئين او مبتلا به آفت روحانيون گرديد. آئين اوليه زرتشت وجود مغان يا روحانيون را به رسميت نمى شناخت . زرتشت در طى حيات خود با مقاومت سرسخت كارپانها يا روحانيون آئين قديم (مهر پرستى ) روبرو بود. آنان در انزواى زرتشت و توطئه عليه وى مى كوشيدند و سرانجام وجود خويش رااثبات كردند. پس از دوران زرتشت موبدان نمايندگى آئين او را مدعى شدند. و از آنجا كه سلطنت و روحانيت در تاريخ سياسى ايران پا به پاى يكديگر زيسته اند، سلطه سياسى نيازمند تزوير مذهبى بود و اين امر توسط روحانيون در جهت بسط قدرت و تحكيم آن ممكن بود. موبدان توحيد زرتشت را به صورت زير بناى شرك در آوردند و نظام طبقاتى جامعه را توجيه مذهبى كردند. اين نخستين تحريف آئين زرتشت بود.
(( روحانيون ))به پيروى از اسطوره باستانى سلطنت ، مقام روحانى خويش را ((مورثى )) ساختند و با اثبات هويت صنفى ، در ساختار جامعه طبقاتى ايران ،طبقه ممتازى بشمار آمدند. از اين پس ، ((پسر))جانشين ((پدر))مى شد و بدين سان ((روحانيت مورثى ))در آئين زرتشت يك قانون گرديد. طبقه روحانيت زرتشت مانند ديگر طبقات جامعه ايران خداى خاص خود را داشت و آتش وآتشگاه خاص خويش را پاس مى داشت . روحانيون ، در دولتى كردن آئين زرتشت كوشيدند. دوره ساسانى نقطه اوج استبداد مذهبى و روحانى آئين زرتشت است . روحانيون كه همدست پادشاهان بودند، در تحميل دين زرتشت مى كوشيدند و اقليت هاى مذهبى ديگر در انزوا قرار داشتند. محققان تاريخ ايران بر اين قول متفقند كه علت غائى سقوط امپراطورى ساسانى ، ((استبداد مذهبى ))و حاكميت روحانيون بر سرنوشت مردم بود. موبدان زرتشتى براى توجيه وضع موجود، متون مذهبى ((اوستا))را تاويل و تفسير مى كردند. فشار دولتى و مذهبى ناشى از اراده روحانيون ، جان مردم را لب رسانده بود و سرانجام اين فشارهاى متراكم به سقوط رژيم ساسانى انجاميد و ((موبد))كشى و ((مغ ))كشى در ايران آغاز گرديد.