زرتشت

((زوراست )) يا ((زرتشتر)) يعنى دارنده شتران زرد... مستشرقين با حقه بازى عجيبى ، تاريخ تولد ((زرتشت )) را از 329 تا 600 ق .م . به 6000 سال ق .م . و حتى 6000 سال پيش از حمله اسكندر عقب مى برند تا به يك نتيجه گيرى نژادى دست بزنند! چرا كه اروپائى (هر دين و مذهب و مكتبى داشته باشد) با نوعى ((خودپرستى )) خود را منشاء و دليل وجودى هر مذهب و مكتب و فلسفه اى مى داند...
... همچنين محل تولد او نيز مجهول مانده . بعضى گويند در ناحيه ماد (آذربايجان ) درشمال غرب ايران و بعضى گويند در باكتريا (بلخ شرق ) بوجود آمده . ولى از قرارمعلوم وى در غرب ايران زائيده شده و در شرق ايران به كار دعوت خود پرداخته است .روايات باستانى بر آن است كه زرتشت در پانزده سالگى نزد آموزگارى تعليميافت و از او ((كشتى )) (نام كمربند مقدس زرتشتيان است ) دريافت كرد. از آغاز عمر بهخوى مهربان و سرشت لطيف معروف گرديد. در هنگام بروز قحط سالى كه در ايام جواناو اتفاق افتاد، نسبت به سالخوردگان حرمت و راءفت و درباره جانوران محبت و شفقتبعمل مى آورد. چون به بيست سالگى رسيد، پدر و مادر و همسر خود را رها كرده براىيافتن اسرار مذهبى و پاسخ مشكلات روحانى كه اعماق ضمير او را پيوسته مشوش مىداشت ، در اططراف جهان سرگردان شد و از هر سو رفت و با هر كس سخن گفت ، شايدكه نور اشراق درون دل او را منور سازد... در منابع يونانى گفته شده كه زرتشت مدتهفت سال در بن غارى درون كوهى بسر آورده ك به خاموشى مطلق مى گذرانيد. آوازه كار اواز شرق به گوش مردم ((روم )) رسيد و شهرت يافت كه مردى مرتاض ‍ يستسال تمام در بيابانها گذرانيده و جز پنير، طعامى نخورده است . چون به سى سالگىرسيد ك زرتشت را مكاشفاتى دست داد. روايات در اين باب بقدرى فراوان و اغراق آميزاست كه براى او ((معجزات )) عجيبه و ((كرامات )) غريبه ذكر كرده اند. گويند نخستينباركه براى او كشف و شهود دست داد، در سواحل رود ((ديتا)) در نزديكى موطن او بود.ناگهان خيال شبحى كه بلندى قامت او نه برابر انسان متعارف بود، در برابر نظرشنمودار گرديد كه او را فرشته ((وهومنه )) (= بهمن ) يعنى : ((پندار نيك )) نام نهادهاند. پس فرشته با او گفت و شنود كرد و به او فرمان داد كه جامه عاريتى كالبد را ازجان دور سازد و روان را پاك و طاهر فرمايد ك آنگاه صعود كرده ، در پيشگاه ((اهورامزدا)) يعنى خداى حكيم حاضر گردد... از آن پس هشتسال ديگر بر زرتشت بگذشت و او در عالم كشف و شهود با شش فرشته مقرب(امشاسپندان ) يكايك گفت و شنود كرد... از آن پس دهسال تمام بر زرتشت بگذشت كه به پرستش و عبادت اهورا مزدامشغول بود و پيوسته از مردم روزگار جفا و آزار مى ديد. پس از اين مكاشفه بى درنگتعليم خلائق را آغاز كرد. ولى در ابتدا كسى به سخنان او گوش نداد. چندين بار نوميدشده ، در معرض فتنه و آزمايش قرار گرفت ... عاقبت پس ‍ از دهسال ، زرتشت به مقصود رسيد و نخستين كسى كه آئين او را پذيرفت ، عموزاده وى مردىبه نام ((ميندى نيمون ها)) بود. پس در يكى از بلاد شرقى ايران به دربار پادشاه آنديار به نام ((ويشتاسپ )) راه يافت . مدت دوسال زرتشت كوشش بسيار كرد كه اين پادشاه را به دين خود درآورد. پادشاه با زرتشتهمراه گرديد، ولى چون تحت نفوذ كارپانها (= مغان = روحانيون ) واقع بود، آنان بااقدامات شيطانى خود عليه عقايد زرتشت برخاستند و باعث شدند كه زرتشت را دستگيرساخته و به زندان اندازند.
سرانجام پس از دو سال از زرتشت معجزه اى به ظهور رسيد...
بالاخر شاه به دين او در آمد... ويشتاسپ سراسر نيروى خود را براى نشر دعوت آن پيامبر بهدين بكار برد. درباريان و امرا نيز به دنبال شاه بر او گرويدند... از مدت بيست سال ديگر كه از عمر زرتشت باقى بود، روايات و حكايات بسيارى نقل كرده اند. در سراسر اين روزگار وى به نشر دين اهورامزدا در ميان ايرانيان بگذرانيد. در اين زمان دو پيكار و جنگ با دشمنان بر پا ساخت . .... جنگ دوم در زمانى روى داد كه زرتشت به سن هفتاد و هفت سالگى رسيده بود. در اين پيكار اگر چه پيروز گرديد، ليكن عاقبت كشته شد. نويسندگان اوستا در هزار سال بعد گفته اند كه چون تورانيان شهر بلخ را به غلبه گرفتند، يكى از آنان ناگهانى بر آن پيامبر يزدانى تاخته و او را در برابر محراب آتش در حال عبادت به قتل رسانيد.))(365) ((زرتشت )) را يونانيان ((زورو آسترس )) و روميان ((زوروآستر)) و اروپائيان ((زوروآستر)) مى نامند. وجود تاريخى او محل اختلاف است و اعتراض . مفسر فرانسوى اوستا ((جميزدارمستر)) از زرتشت ((خدائى )) مى سازد و او را تظاهر ((هوم )) به شكل ((انسان )) مى داند. ((كرن )) هلندى او را افسانه اى منسوب به خورشيد مى شناسد. با وجود اين آثارى موجود است كه وى را شخصيت تاريخى مى دهد.... معمولا اين راءى رايج است كه زرتشت ميان قرن هفتم و ششم ق .م . بوده است (366). ((افلاطون )) (429 347 ق .م ) صريحا از ((زرتشت )) نام برده و او را مؤ سس آئين ((مزديسنا)) دانسته است . ((بروسوس )) مورخ قرن سوم ميلادى ((زرتشت )) را سر سلسله پادشاهان ماد مى داند(367). مورخان اسلامى ، ((زرتشت )) را معاصر ((گشتاسب )) يا ((ويشتاسپ )) مى دانند(368).
يك مححق معاصر ايرانى زمان زرتشت را قرن هشتم ق .م . مى داند(369).
((پيرنيا)) مورخ ايرانى نظريه جكسون را مى پذيرد(370) ((هربرت جرج )) دوران زرتشت را به عصر هخامنشى مى برد(371). در فروغ مزديسنا آمده است كه زرتشت در شهر ((رى )) (به زبان اوستا: ((وغ )) و به زبان پهلوى ((راكا))) بدنيا آمده است (372). يونانيان زرتشت را ((زروآستر)) مى ناميدند؛ يعنى ((ستاره شناس )). ((ديوژن )) زرتشت را به معناى ((ستاره پرست )) گرفت است . (هرمودورس )) شاگرد افلاطون زرتشت را به همين معنا گرفته است . يك خاورشناس المانى مى گويد برخى يونانيها، نام زرتشت را از كلمات ((زئيرا)) به معناى ((نياز)) و ((استر)) يعنى ((ستاره )) گرفته اند كه مى شود: ((ستاره نياز)). يك محقق آلمانى ديگر مى گويد: زرتشت را از دو كلمه ((زئوتر)) يعنى ((نيازدهنده )) و ((استر)) به معنى ((چراگاه )) گرفته اند كه مى شود ((مالك مزرعه شايسته براى نياز)). زرتشت به معناى ((شخم كننده با شتر)) نيز آمده است . يك دانشمند انگليسى مى گويد زرتشت يعنى كسى كه شتران را مى چراند يا مى راند. محققان غربى معناى ديگرى براى زرتشت از قبيل گ ((ستاره زرين ))، ((عذاب دهنده شتران ))، ((ستاره طلائى ، ((درخشش طلائى ))، ((سلطنت زرين )) و... آورده اند. اعراب زرتشت را ((سلطنت زرين )) گفته اند.
زرتشتيان نام وى را ((سپيتامه )) مى دانند. مارتين المانى مى گويد زرتشت در اصول ((جارات اوتارا)) بوده است كه به زبان سنسكريت به معنى ((ستايش كننده عالى )) مى باشد كه چون به پيامبرى مبعوث شد، لقب زرتشت گرفته است ، زرتشت يعنى تركيبى از ((اوش )) به معنى ((سوزاندن و درخشيدن )) و ((زر)) به معنى ((زرين ))، پس ((زرت اوشتر)) يعنى كسى كه چهره اش از نور خدادادى روشن است . ((آذر گشسب )) مى نويسد كه ((اسفتمان )) پس از رسيدن به مقام روحانى به لقب ((شترپير)) يا ((زرد رنگ )) مفتخر گرديده باشد. آذرگشسب مى نويسد: شتر حيوانى نبوده كه در بين آريائيهاى ايرانى اهميت و ارزشى داشته باشد تا دارنده آن به خود مباهات كند.
پس ((دارنده شتران زرد رنگ )) به پيامبر ايران نمى چسبد.(373)
واژه زرتشت در تاريخ به دوازده گونه ضبط گرديده است :
زردشت ، زردتشت ، زرهشت ، (اين سه ، بر وزن : انگشت )
زاردشت ، زاراهشت ، وزراتشت (اين سه ، بر وزن : خارپشت )
زرادشت ، وزراهشت ، وزرادشت (اين سه ، بر وزن ، چراكشت )
زره دشت ، زره تشت ، وزره هشت (بر وزن دره پشت )
زردشت ، زرتهشت ، وزاردهشت ، وزارتهت (به دال مهمله و تاء مضموم )(374).
نام پدر زرتشت ((پورشب )) و نام مادرش ((دغدويه )) آمده است .(375)در باب تحصيلات زرتشت نيز اختلاف بسيار است ك برخى او را تحصيلكرده يونان و برخى ديگر شاگرد مكتبهاى فلسفى هند مى دانند.(376) زرتشت با دختر ((فراشائوش ترا)) به نام ((هووى )) ازدواج كرد و شاه نيز با دختر زرتشت ((و جامناسياه )) كه از زن اول او بود، ازدواج نمود. زرتشت در سن هفتاد يا هفتاد و هفت سالگى در حالى كه در برابر محراب به عبادت مشغول بود، بوسيله يك سرباز تورانى كشته شد.(377)