ادعاي خدا آفريني بهاء
حسينعلي بهاء به همين منوال كه قبلا ذكر شد، ادعاي خدايي مي كرد، تا اين كه يكي از شاگردان (نبيل زرندي) رتبه ي خدايي را براي او نپسنديد، و او را به مقام بالاتري راهنمايي كرد.
در كتاب هشت بهشت [1] آمده شعر زير (كه ظاهرا از نبيل زرندي است) خطاب به حسينعلي سبب شد كه ميرزا بهاء پا را از رتبه ي خدايي فراتر نهد و مدعي خداسازي شود، آن شعر اين است:
خلق گويد خدايي، من اندر عجب آيم
پرده برداشته مپسند به خود ننگ خدايي
لذا عباس افندي در مكاتيب خود (ج 2، ص 255) گويد: حسينعلي بهاء ادعاي خدا آفريني كرد و در قصيده ورقائيه گفت:
كل الالوه من رشح امري تألهت
و كل الربوب من طفح حكمي ترببت
يعني: «همه ي خدايان از رشحات (و آثار) فرمانم به خدايي رسيدند و همه ي پروردگاران از لبريزي حكم من پروردگار گشتند».
نكته اي كه تذكر آن در اينجا لازم است اين كه، بعضي (چون ميرزا ابوالفضل گلپايگاني) خواسته ي كلمه ي «رب» را به معاني ديگر غير خدا تأويل و توجيه كنند، پاسخ آن ها روشن است و آن اين كه اولا رب و رتبه ربوبيت در اذهان عرف نخست به همان خدا اطلاق مي شود و ثانيا اگر از اين كلمه صرف نظر كنيم، آيا لفظ «اله» و «الله» را مي توان توجيه كرد با توجه به اين كه حسينعلي بهاء در ادعاهاي خود در بسياري، از موارد خود را «اله» و «الله» معرفي مي كند!!
* * *
[1] تأليف ادوارد براون يا شيخ احمد روحي و يا ميرزا آقاخان كرماني.