ادعاي خدايي

در مورد ادعاي خدايي حسينعلي بهاء، در كتاب هاي خودش و كتاب هاي بهائيان از حد شماره خارج است. به عنوان نمونه:
1- حسينعلي در كتاب مبين، صفحه 286، مي گويد:
«اسمع ما يوحي من شطر البلاء علي بقعة المحنة و الابتلاء من صدره القضاء انه لا اله الا انا المسجون الفريد؛
بشنو آنچه كه از شطر بلا بر بقعه محنت و گرفتاري از سينه ي قضا وحي مي شود كه نيست خدايي جز من زنداني تنها.»
2- در صفحه 292 مي گويد:
ان الذي خلق العالم لنفسه منعوه ان ينظر الي احد من احبائه ان هذا الا ظلم مبين؛
آن خدايي (حسينعلي) كه جهان را براي خودش خلق كرده، او را منع مي كنند كه به يكي از دوستانش بنگرد، اين ظلم آشكاري است.» [1] .
3- در كتاب بديع در صفحه 154 گويد:
«انه يقول حينئذ انني انا الله الا انا كما قال النقطه من قبل و بعينه يقول من يأتي من بعد؛
او (حسينعلي) در اين زمان مي گويد: من همان خدايم و خدايي جز من نيست، چنان كه «نقطه» (علي محمد باب) نيز از بيش مي گفت، و كسي كه بعد از اين مي آيد بعينه همين را خواهد گفت.»
4- در كتاب اشراقات (مجموعه ي الواح بهاء) در صفحه 90، در پاسخ هادي نجف آبادي كه از بابي ها بوده و زير بار ادعاي خدايي او نمي رفته و چنين اعتراض كرده و گفته: «چه شد تاكنون ميرزا يحيي را به خدايي مي پرستيديد و رييس اين گروه بود و اكنون مطرود و رانده شده؟»
حسينعلي گويد: بگو اي بي انصاف، نفسي كه هزار ازل (ميرزا يحيي) به كلمه اش خلق شده، مي شود از او اعراض نمود؟...
5- در كتاب مبين صفحه 21 مي گويد:
«قل لا بري في هيكلي الا هيكل الله، و لا في جمالي الا جمال الله، و لا في كينونتي الا ذاته، و لا في حركتي الا حركته، و لا في سكوني الا سكونه، و لا في قلمي الا قلمه، العزيز المحمود؛
بگو در هيكل من ديده نمي شود مگر هيكل خدا، و در جمالم ديده نمي شود، مگر جمال خدا، و در كينونت ساختار و ذاتم ديده نمي شود مگر كينونت و ذات خدا، و در حركت و سكونم ديده نمي شود مگر حركت و سكون خدا، و در قلمم ديده نمي شود مگر قلم خدا كه غالب و پسنديده است.»
همين مقدار به عنوان نمونه براي ارائه ي مدرك در مورد ادعاي خدايي حسينعلي كافي است و اگر بخواهيم به ذكر تمام آن مدارك بپردازيم مثنوي هفتاد من كاغذ شود.
* * *
[1] و همچنين در صفحه 80، سطر 12 خطاب به «ويكتوريا» ملكه لندن كرده و خود را خدا معرفي مي كند.