ادعاي رسالت و پيغمبري
حسينعلي بهاء در كتاب اقدس (كه در عكا آن را نوشت) در موارد متعددي، خود را رسول پيغمبر از جانب خدا خوانده است، در اينجا چند فراز از كتاب اقدس را كه حاكي از پيامبري او است مي آوريم:
در كتاب اقدس صفحه 145 مي گويد:
«قل يا ملاء البيان لا تقتلوني بسيوف الاعراض، تالله كنت نائما ايقظني يد ارادة ربكم الرحمن و امري بالنداء بين الارض و السماء ليس هذا من عندي لو أنتم تعرفون؛ اي گروه بيان (پيروان كتاب بيان ميرزا علي محمد باب) مرا با شمشيرهاي اعراض (و دوري) به قتل نرسانيد، سوگند به خدا خوابيده بودم كه دست اراده ي خداوند مهربان مرا بيدار كرد و امر كرد كه بين زمين و آسمان ندا كنم، اين (ادعا) از پيش خودم نيست اگر شما بدانيد.»
اين مطلب از صفحات 149 و 161 و 164 اقدس نيز استفاده مي شود.
حسينعلي در كتاب اقتدارات خود نيز به پيامبري خود اشاره كرده آنجا كه در صفحه ي 213 گويد: «اي خدا! من آنان را دعوت نكرده ام جز به چيزي كه تو مبعوثم نموده اي و اگر گفته ام بياييد به سوي من، نظري نداشته ام جز چيزي كه تو به او ظاهر ساخته اي و مبعوثم كرده اي.»
و در كتاب اشراقات، صفحه 163 گويد: اي پسر سلطان (ناصرالدين شاه) جناب شما پيش از اين مرا ديده بوديد. يكي از مردان عادي بودم و اگر امروز بيايي مرا با نوري مي بيني كه هيچ كس نمي داند كي او را ظاهر ساخته و يا آتش
مي بيني كه كسي نمي داند. كي آن را افروخته است، ولكن مظلوم (حسينعلي) مي داند و مي شناسد و مي گويد: «دست اراده ي خداوند كه پروردگار جهانيان است او را روشن ساخته است...»
عباس افندي در كتاب مفاوضات، صفحه 124، چاپ ليدن، علي محمد باب را در رديف پيامبراني چون حضرت ابراهيم و حضرت موسي و حضرت عيسي و حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم دانسته، و او را همانند آنها داراي معجزاتي قلمداد كرده و سپس او را با همه ي طمطراقش مبشر ظهور پدرش (بهاء) دانسته و پدرش (بهاء) را نيز در زمره ي آنها و افضل و اكمل همه ي آنها گفته است.
ميرزا ابوالفضل گلپايگاني در اول فرائد خود در جواب سؤال شيخ الاسلام، پيغمبري باب و بهاء را انكار مي كند و مي گويد اين ها مقام ربوبيت را دارا بودند، و در آخر گويد منظور از ربوبيت همان شارعيت است. [1] .
* * *
[1] با اين كه طبق مدارك بالا، حسينعلي با كمال صراحت ادعاي پيامبري مي كند، علت چيست كه ابوالفضل گلپايگاني اين مبلغ سينه چاك باب و بهاء، اين مطلب را انكار مي نمايد؟ وانگهي اگر طبق سخن آخرش «ربوبيت همان مقام شارعيت است» آيا اين سخن همان اعتراف به شارعيت و پيامبر بودن آنها نيست اينجاست كه باز به يكي ديگر از تناقض گويي هاي اين مزدوران پي مي بريم.