مذاهب چهارگانه و سوگند به غير خدا

پيش از بررسي دلائل وهابيان، لازم است با فتاواي پيشوايان چهار مذهب آگاه شويم. [1] .
حنفي ها معتقدند: سوگندهايي همچون «قسم به پدرت» و «قسم به زندگانيت» و مانند اينها مكروه است.
شافعي ها معتقدند: اگر سوگند به غير خدا، نه به عنوان شريك تراشي جهت تعظيم و نه به عنوان امانت باشد، مكروه است.
مالكي ها مي گويند: در سوگند خوردن به بزرگان و مقدسات؛ همچون پيامبر و كعبه و مانند آنها دو قول است: «مكروه» و «حرام» و مشهور حرمت آن مي باشد.
حنبلي ها بر اين باورند كه سوگند خوردن به غير خداي متعال و صفات او، حرام است، هر چند كه آن قسم، به پيغمبر و يا ولي يي از اولياي او باشد.
بگذريم از اين كه تمام اين فتاوا نوعي اجتهاد در برابر نصوص قرآن و سنتهاي پيامبر و اولياي الهي است و بر اثر انسداد باب اجتهاد در نزد اهل تسنن، علماي معاصر آنان چاره اي جز پيروي از آراء آنان را ندارند.
و نيز بگذريم از اين كه قسطلاني در «ارشاد الساري»، جلد 9، صفحه 358، از مالك، قول به كراهت را نقل كرده است و سرانجام بگذريم از اين كه نسبت تحريم چنين قسمي به حنبلي ها مسلّم نيست؛ زيرا ابن قدامه در المغني، كه آن را بر اساس احياي فقه حنابله نوشته است، مي نويسد: «گروهي از اصحاب ما گفته اند كه سوگند به رسول خدا، قسمي است كه شكستن آن كفاره دارد. از احمد نقل شده است كه وي گفته است: هر كس به حق رسول خدا سوگند ياد كند و آن را بشكند، كفاره دارد؛ زيرا حق پيامبر يكي از پايه هاي شهادت است. و بنابر اين سوگند به او سوگند به خداست و هر دو كفاره دارد.» [2] .
از اين نقل ها روشن مي شود كه هرگز نمي توان گفت: امامي از مذاهب چهارگانه بطور قطعي، فتوا به تحريم داده است.
پس از آگاهي از آراء و نظرات فقهاي مذاهب چهارگانه، اكنون دو حديث را كه وهابي ها دستاويز قرار داده وبوسيله آن خونهايي را بناحق ريختند [3] و ميليونها مسلمان را هدف تيرهاي زهرآگين تكفير قرار دادند، مورد بررسي قرار مي دهيم:
«اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ سَمِعَ عُمَرَ وَهُوَ يَقُولُ: وَأَبي فَقالَ اِنّ اللَّهَ يَنْهاكُمْ أَنْ تَحْلِفُوا بِآبائِكُمْ ومَنْ كَانَ حَالِفاً فَلْيَحْلِفْ باللَّهِ أَو يَسْكُتَ» [4] .
«پيامبر خدا شنيد كه عمر به جان پدر خود سوگند ياد مي كند، فرمود: خدا شما را از سوگند به جان پدرها بازداشته است، هر كس سوگند ياد مي كند، به خدا قسم بخورد و يا ساكت باشد.»

اولاً: نهي از سوگند به جان پدران، به خاطر اين بوده است كه پدران آنان غالباً مشرك و بت پرست بوده اند و چنين افرادي ارزش و احترام و قداستي نداشته اند كه انسان به آنها سوگند ياد كند. چنانكه در برخي از احاديث آمده كه «نه به پدران نه به طاغوت (بتهاي عرب) سوگند ياد نكنيد»

ثانياً: مقصود از نهي از سوگند بر پدر، قسم در مقام داوري و فصل خصومت است؛ زيرا به اتفاق علماي اسلام، براي فصل خصومت، جز سوگند به خدا و صفات او كه اشاره به ذات دارد، هيچ سوگندي كافي نيست.
با توجه به اين قرائن روشن، چگونه مي توان گفت، پيامبر گرامي از سوگند به مقدساتي؛ مانند اوليا و رسل الهي نهي و جلوگيري كرده است، در حالي كه نهي او در مورد خاصي بوده است.
«جاءَ ابنَ عُمَرَ رَجُلٌ فَقالَ: أَحْلِفُ بِالْكَعْبَةِ، قَالَ لا وَلكِنْ اِحْلِفْ بِرَبِّ الْكَعْبَةِ، فَاِنَّ عُمَرَ كانَ يَحْلِفُ بِأَبِيهِ فَقالَ رَسُولُ اللَّه - صلّي اللَّه عليه [وآله] وسلّم -: لاتَحْلِفْ بِأَبيكَ فَإنَّ مَنْ حَلَفَ بَغَيْرِ اللَّهِ فَقدْ اَشْرَكَ». [5] .
«مردي نزد فرزند عمر آمد و گفت من به كعبه سوگند ياد مي كنم. فرزند عمر گفت: به خداي كعبه سوگند بخور، زيرا عمر به پدر خود قسم ياد كرد، پيامبر فرمود: به پدرت سوگند مخور؛ زيرا هر كس به غير خدا سوگند ياد كند، براي خدا شريك قرار داده است.»
* * *
[1] الفقه علي مذاهب الاربعه، كتاب اليمين، ج 1، ص 75، طبع مصر.
[2] المغني، ج 9، ص 517.
[3] وهابي ها يك بار در سال 1216 هجري قمري و بار ديگر در سال 1259 به كربلا حمله برده به صغير و كبير رحم نكردند و در ظرف سه روز شش هزار نفر را از دم تيغ گذراندند و تمام نفايس حرم شريف را بسان سپاه يزيد به غارت بردند. چرا؟ بخاطر اين كه اين گروه به فرزندان پيامبر سوگند ياد مي كنند و به آنان مهر مي ورزند!.
[4] سنن ابن ماجه، ج 1، ص 277؛ سنن ترمذي، ج 4، ص 109؛ سنن نسائي، ج 7، ص 4 - 5؛ السنن الكبري، ج 10، ص 29.
[5] السنن الكبري، ج 1، ص 29. نقل از صحيح مسلم و سنن نسائي، ج 7، ص 77؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 278 در حديث ديگري آمده: «لاتحلفوا بآبائكم ولا بأمّهاتكم ولا بالأنداد» (سنن نسائي، ج 7، ص6).