کتاب داعیة و لیس نبیاً!
اکنون نوبت کتاب «داعیة ولیس نبیاً» (او اصلاح طلب بود نه پیامبر) مى باشد. این کتاب تحت عنوان «قرائة نقدیة لمذهب الشیخ محمّد بن عبدالوهّاب فى التکفیر» (قرائت انتقادى (تازه اى) از مذهب پیشواى وهّابیان در مسأله تکفیر و کافر شمردن دیگران) کتابى است که به تازگى انتشار یافته و آوازه آن در مناطق وسیعى ازحجاز و غیر حجاز پیچیده است.
قبل از هر چیز باید با ویژگى هاى این کتاب، سپس با محتواى آن آشنا شد.
1ـ نویسنده کتاب : «شیخ حسن بن فرحان مالکى» از دانشمندان معروف اهل سنّت عربستان و پیرو مذهب مالکى و به اعتراف خودش از وهّابیون معتدل مى باشد.
او به پیشواى وهّابیان شیخ محمّد بن عبدالوهّاب احترام مى گذارد، ولى سخنان او را به خصوص در مسأله تکفیر مسلمانان به شدّت نقد مى کند و معتقد است این دو با هم منافات ندارد.
او با صراحت مى گوید : من به او احترام مى گذارم، در عین حال او را نه تنها جایز الخطا مى شمرم، بلکه خطاهاى فراوانى براى او قائل هستم.
2ـ روش نقد او در کتاب مزبور یک روش کاملا مؤدّبانه و مستدل است، امّا به هنگام نقد مطالب پیشواى وهّابیان، از هیچ چیز ملاحظه نمى کند، حتّى خطرهاى فراوانى را که از سوى وهّابیون تندرو (و به قول خودش غلاة وهّابى) او را تهدید مى کند، نادیده مى گیرد.
3ـ او تسلّط خوبى بر مذاهب و منابع اسلامى دارد، به خصوص از کلمات طرف مقابل بر ضدّ خودش کمک مى گیرد، و جالب این که بخشى از کتاب خود را به تناقض ها و تضادهاى سخنان محمّد بن عبدالوهّاب تخصیص داده است.
4ـ او معتقد است که تندروان وهّابى که خون و مال و ناموس مسلمانان غیر وهّابى را مباح مى شمرند، گرفتار تعصّب و تقلید کورکورانه اند و آن را خطرى براى اسلام و مسلمانان منطقه مى داند; او نویسنده اى بسیار توانا و قوى است.
5ـ او بیشترین نقد خود را روى کتاب «کشف الشبهات» و «کتاب التوحید» محمّد بن عبدالوهّاب که مهمترین کتاب هاى او است، متمرکز کرده است، و بسیارى از منابع کلمات خود را به کتاب «الدرر السنیة» آدرس مى دهد.
بد نیست بدانید این کتاب (الدرر السنیة) گردآورى «عبدالرحمان بن محمّد بن قاسم الحنبلى» است که مجموعه کتاب ها، رساله ها و نامه هاى «محمّد بن عبدالوهّاب» و جمعى از سران وهّابیّت را از زمان شیخ تا امروز در آن جمع کرده است. او در سال 1392 قمرى بدرود حیات گفت. «بن باز» فقیه معروف وهّابى که در سال هاى اخیر چشم از جهان فرو بست، این کتاب را جزء دروس یومیّه خود قرار داده و تدریس مى کرد. این کتاب بیش از ده مجلّد و منبع بسیار خوبى براى آگاهى از افکار وهّابیان است.
6ـ البتّه این عالم شجاع و نویسنده کتاب «داعیة و لیس نبیاً» از فشارها وتهدیدهاى تندروان وهّابى در امان نماند و حکم تکفیر او را تاکنون صادر کرده اند، (همان گونه که حکم تکفیر عالم فقید «بن علوى مالکى» را صادر کردند) و در آینده به چه سرنوشتى گرفتار شود، روشن نیست، ولى هر چه باشد او با این کتاب خدمتى بزرگ به جهان اسلام کرده و ثابت نموده آن تکفیرها و خون ریزى ها، از اسلام بیگانه است و مولود افکار سست و نادرست و برداشت هاى غلطى است که گروهى از ناآگاهان از آموزه هاى اسلامى داشته اند.
7ـ او در بحث هاى مقدّماتى کتاب خود مى گوید: «حقیقت این است که من این قرائت جدید از کتاب هاى محمّد بن عبدالوهّاب را قبل از 11 سپتامبر تهیّه کرده بودم و بعد از این حادثه مایل نبودم آن را منتشر سازم (چرا که شاید سبب اتّهام مسلمین در این حادثه شود) ولى هنگامى که دیدم تندروان وهّابى پیوسته کنگره و همایش براى تبرئه پیشواى این مذهب، شیخ محمّد تشکیل مى دهند، لازم دیدم حقایق را برملا سازم تا انصاف دهند و اعتراف به خطاى شیخ در حکم به تکفیر کنند».(1)
8ـ او مطلب را با ظرافت خاصى آغاز کرده و مى گوید: محمّد بن عبدالوهّاب مرد اصلاح طلبى بود، نه پیامبر! و همین نام را براى کتاب خود انتخاب کرده است.
سپس مى افزاید: ما در میان دو گروه افراطى قرار گرفته ایم. عدّه اى او را کافر و فاسق مى دانند و گروه دیگرى همچون یک پیامبر، با سخنان و گفتار او رفتار مى کنند، به گونه اى که هیچ کس نباید خرده اى بر او بگیرد; سپس مى افزاید هر دو در اشتباهند.
وى با استفاده از این مقدمه به سراغ نقدهاى خود نسبت به افکار و عقاید او مى رود.
9ـ در بخش دیگرى از سخنان خود تحت عنوان «الشیخ لم یکن وحیداً فى العلم و الدعوة» مى گوید : بعضى از پیروان شیخ چنین مى پندارند که او وحید عصر خود در علم و دانش بود و تمام کشورهاى اسلامى که دعوت وهّابیّت را نپذیرفتند، بلاد شرک و کفر است و تمام علماى این کشورها جاهلانى هستند که هیچ چیز از اسلام نمى دانند!!(2)
سپس مى افزاید: و متأسّفانه اصل تکفیر مسلمین، و کشورهاى آنها را کشور کفر دانستن، و همه علماى آنها را کافر شمردن را، در کلمات خود شیخ یافتم، همان گونه که مدارک آن را ذکر خواهم کرد!
سپس مى افزاید: مسلّماً شیخ و تابعین او در این عقیده راه صحیح را نپیمودند.
در ادامه مى گوید: بعضى از خطاهایى که شیخ و بسیارى از پیروانش در آن افتادند به خصوص در مورد تکفیر مسلمانان بسیارى از طالبان علم را ـ از روى تقلید یا غلو ـ گرفتار ساخت، و در نتیجه اعمال خشونت بار، اخیراً (در نقاط مختلف جهان) روى داد، و گروهى با همان استدلال شیخ و همان شعارها حوادث دردناکى آفریدند (و دست به کشتارهاى وحشتناکى زدند و مى زنند).
10ـ شرم و حیاى اکثر علما، در کشور سعودى از بیان خطاهاى شیخ، سبب مى شود نقد این عقاید بر کسانى که قدرت بر آن را دارند واجب عینى باشد و همین امر مرا وادار به این بحث کرده است.
بر هر دانشمند و شهروندى در کشور (سعودى) لازم است آنچه را که سبب مى شود ما را از این خشونت ها و تکفیرها خارج سازد، انجام دهد و از تبلیغاتى که تنها به کشور ما و اهل آن در دراز مدّت زیان مى رساند، هر چند (خیال کنیم) در کوتاه مدّت فایده اى دارد، جدّاً پرهیز نماید.
ما باید دین و وطن خود را از آلودگى تکفیر ستمگرانه و ریختن خون هاى بى گناهان پاک سازیم و به این وضع خاتمه دهیم.
در این هنگام که این سطور را رقم مى زنیم، روزى نیست که خبر خشونت هاى وحشتناک از عراق به ما نرسد. هر روز ده ها و گاه صدها نفر طعمه این خشونت لجام گسیخته به وسیله اتومبیل هاى بمب گذارى شده، مى شوند و بسیارى از آنها جنبه انتحارى دارد و نشان مى دهد کار کسانى است که خود را مسلمان و همه را کافر مى پندارند و جان و مالشان را مباح مى شمرند.
این ها نیز محصول همان تعلیمات مکتب شیخ است که از حجاز به اردن و از اردن به عراق آمده است.
جالب این که نویسنده کتاب مزبور (داعیة و لیس نبیاً) در پاورقى کتاب خود در همین فصل به نکته قابل توجّهى اشاره مى کند و آن این که غربى ها به خصوص آمریکایى ها با سیاست هاى مخرّب سیاسى، نظامى، اقتصادى و کمک هاى همه جانبه به اسرائیل غاصب، زمینه ساز این خشونت ها بوده و هستند.
در بخش دیگرى از کلمات خود به سراغ این مى رود که این تکفیر لجام گسیخته که سبب هرج و مرج حتّى در داخل کشور سعودى شده، از کجا سرچشمه مى گیرد؟!
و سرانجام به این نتیجه مى رسد که تعلیمات شیخ و مکتب او عامل اصلى این خشونت هاست. از خشونت گروه اخوان در سرزمین نجد و سپس در حرم مکّه گرفته تا خشونت و انفجارهایى که در مناطق مختلف عربستان روى داده، همه محصول تعلیمات شیخ است.
سپس مى افزاید: «افرادى که این خشونت ها و انفجارها را آفریدند، افراد بیگانه اى نیستند که از سرزمین هاى دیگر به حجاز آمده باشند، بلکه همان وهّابى هاى حجاز هستند، و اگر بگوییم همگى از فرهنگ شیخ و تعلیمات او الهام گرفته اند، راه دورى نرفته ایم و هر کس به سخنان آنها مراجعه کند به این حقیقت اعتراف مى نماید».(3)
* * *
1. داعیة و لیس نبیّاً، صفحه 28 .
2. داعیة و لیس نبیاً، صفحه 13 .
3. داعیة و لیس نبیاً، صفحه 62 و 63 .