محتواى کتاب
همان گونه که در لابه لاى کلمات بعضى از علماى پیشین اشاره شد این کتاب به نقد افکار وهّابیّون تندرو در سه محور پرداخته است و با استناد به آیات و روایات معتبر ضعف آن را آشکار ساخته است.
محور اوّل:
مربوط به مسائل مربوط به کفر و ایمان است. او با صراحت مى گوید: «بسیارى از مردم (منظورش سلفى هاى متعصّب است) که خدا آنها را اصلاح کند در فهم حقیقت امورى که انسان را از دایره اسلام خارج مى کند، راه خطا پیموده اند تا آنجا که هر کس را با آنها مخالف است تکفیر مى کنند به حدّى که تمام مسلمانان روى زمین را ـ جز عدّه کمى ـ کافر مى شمرند!!»
او حتّى معتقد است که امام این مذهب نیز این تندروى را نمى پسندید، سپس به حدیث معروف نبوى «سِبابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَ قِتالُهُ کُفْرٌ» استناد جسته، از بدگویى به مسلمین و جنگ با آنان به شدّت نکوهش مى کند و با دلایل کافى مرز ایمان و کفر و اشتباه و خطاى سلفى هاى متعصّب را در این امر روشن مى سازد.
جالب این که گاه لحن او در برابر مخالفان کمى تند مى شود و از تعبیرات زشت مخالفان خشمگین مى گردد.
به عنوان مثال در مورد خوارق عادات از مخالفین نقل مى کند که مى گویند: «مردم گاه از انبیا و صالحین چیزهایى مى طلبند که جز خدا قادر بر آن نیست و این شرک (و کفر) است».
در پاسخ مى گوید: «این سخن ناشى از سوء فهم است نسبت به چیزى که از قدیم الایّام میان مسلمانان بوده است، مردم از آن بزرگواران مى خواهند که آنها دعا کنند و از خدا بخواهند مشکل لاینحلّى حل شود، و در روایات معتبر اسلامى از این نوع تقاضاها از پیشگاه پیغمبر بسیار دیده مى شود، مانند درمان بیمارى هاى غیر قابل علاج، نزول باران، جوشیدن چشمه از انگشتان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، برکت یافتن غذاى کم به گونه اى که جمعیّت زیادى از آن تناول کنند و مانند این ها» و در پایان مى گوید: «آیا این ها معنى توحید و کفر را بهتر از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فهمند؟! این سخنى است که هیچ جاهل تا چه رسد به عالم آن را تصوّر نمى کند».(1)
لحن او همه جا مؤدّبانه است و تعبیر تند او در برابر تکفیرها و تفسیق ها و اهانت هاى مخالفان حدّاکثر مثل تعبیرات بالاست.
محور دوّم:
او در این بخش از کلامش، مقام والاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را طبق آیات و روایات اسلامى روشن ساخته، سپس به بیان مفهوم تبرّک جستن به آثار رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و این که هیچ ارتباطى به مسأله شرک ندارد، پرداخته، آن گاه موارد زیادى از روایات و اقوال علما را در جواز تبرّک به بوسیدن دست پیامبر، تبرّک به ظرفى که از آن آب مى نوشید، تبرّک به خانه آن حضرت، تبرّک به منبر و قبر شریف آن بزرگوار و تبرّک به آثار صالحین و انبیاى پیشین بر شمرده و آن قدر مدارک از کتب معروف اهل سنّت مى آورد که جایى براى تردید باقى نمى گذارد، و اسامى گروه زیادى از صحابه را مى شمرد که به آثار رسول الله(صلى الله علیه وآله) تبرّک مى جستند.
او تعجّب مى کند از این که با این همه روایات و مدارک روشن و معتبر چرا گروهى چشم و گوش بسته به انکار این موضوع مى پردازند و آن را نوعى «نادانى» یا «عوام فریبى» مى شمرند.(2)
محور سوّم:
در این بخش از کتاب، مباحث مختلفى مطرح شده است که به اعتقاد او مهم ترین آن استحباب زیارت قبر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و دعا کردن در کنار آن و نیز تبرّک به آثار آن حضرت مى باشد و در این رابطه کلمات زیادى از علماى بزرگ پیشین نقل مى کند.
و در پایان به نکته جالبى اشاره مى کند که مورد مخالفت شدید متعصّبان وهّابى است و آن بزرگداشت میلاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و روز هجرت آن حضرت و زمان بعثت و نزول قرآن و پیروزى مسلمین در غزوه بدر (نخستین غزوات پیامبر) و شب نیمه شعبان و مانند آنهاست.
مى دانیم این متعصّبان تندرو معتقدند که همه این ها بدعت است و به همین جهت به شدّت از انجام برنامه جشن و بزرگداشت جلوگیرى مى کنند.
بن علوى در یک پاسخ منطقى به آنان مى گوید: این گونه جلسات بزرگداشت، یک امر عرفى است و هیچ کس به عنوان یک دستور شرعى آن را انجام نمى دهد، بنابراین ربطى به مسأله بدعت و عدم بدعت ندارد.
امّا به یقین آثار جنبى گرانبهایى دارد که نباید از آن غافل شد. در این جلسات پرشکوه مى توان پیام اسلام را در تمام زمینه ها به مردم رساند.
در آخر مى افزاید: این مجالس در واقع گنج هاى پرقیمتى هستند که باید از آن ها به بهترین وجهى نگهدارى کرد و آن را غنیمت شمرد و آنها که با آن مخالفت مى کنند و در محو آن مى کوشند، افراد نادان و کوته فکرى هستند!(3)
* * *
1. مفاهیم یجب أن تصحّح، صفحه 181
2. تلخیص از کتاب مفاهیم یجب أن تصحّح، از صفحه 194 تا 242.
3. خلاصه اى از بخش سوّم کتاب مفاهیم یجب أن تصحّح، از صفحه 243 تا 318.