18- سوگند دادن خدا، به حقّ بندگان برگزيده او

قرآن كريم گروهى را كه از خدا طلب آمرزش مى كنند به عنوان هاى: «صابران»، «صادقان» ، «قانتان»، «منفقان» و «مستغفران در سحرگاهان» ياد مى كند:

(...وَالصّابِرينَ وَالصّادِقينَ وَالْقانِتينَ وَالْمُنْفِقينَ وَالْمُسْتَغْفِرينَ بِالأَسْحار).(1)

(«آنان كه مى گويند پروردگارا گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار عبارتند از): شكيبايان و راستگويان و فرمانبرداران وانفاق كنندگان و آمرزش خواهان در سحرگاهان».

هرگاه، كسى كه در نيمه شب برخيزد و نافله شب را بگزارد و با چشمان اشكبار به درگاه الهى بنالد و بگويد:«اللّهمّ إنّي أسألك بحقّ المستغفرين بالأسحار اغفر لي ذنوبي»:(خدايا تو را سوگند مى دهم به حقّ آمرزش طلبان در سحرگاهان، گناه مرا ببخش) آيا به پرستش غير خدا روى آورده، و يا كارى حرام انجام داده است؟!

سوگند دادن خداوند به مقام و منزلت انسانهاى موحّد كه غرق در توحيدند، چگونه مى تواند پرستش غير خدا باشد؟ ما در بحثهاى گذشته، معيار پرستش را روشن ساختيم و گفتيم: معيار عبادت و پرستش، اين است كه انسان در مقابل موجودى خضوع كند كه او را خدا بداند و يا منشأ كارهاى خدايى قلمداد كند، حال آنكه، فردى كه خداوند را به حرمت و منزلت انبياء و اوليا (عليهم السلام)سوگند مى دهد، چنين عقيده اى درباره آنان ندارد، بلكه آنان را بندگان محبوب خدا شمرده و مطيع و فرمانبردار او مى داند.

با روشن شدن بخش نخست ( يعنى اينكه سوگند دادن به منزلت مردان الهى عبادت آنان نيست) بايد سخن را در بخش دوم متمركز ساخت و آن اين كه آيا چنين كارى از نظر شرع جايز است يا نه؟ زيرا ممكن است چيزى پرستش غير خدا نباشد ولى در عين حال شرع هم بر آن صحّه ننهاده باشد.

پاسخ اين قسمت را بايد از مراجعه به روايات و سيره پيامبر وا هل بيت گرامى او به دست آورد. اينك ما دلايل جوازِ اين نوع سوگند دادن را يادآور مى شويم:

1.در دعايى كه پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم)به آن مرد نابينا آموزش داد، و قبلاً از آن سخن گفتيم، خداوند به حق پيامبر سوگند داده مى شد، زيرا پيامبر به او چنين گفت: «وضو بگير و دو ركعت نماز بخوان و پس از نماز چنين بگو:

«أللّهمّ إنّي أسألك، وأتوجه إليك بنبيّك، محمّد نبيّ الرّحمة».(2)

«پروردگارا، من از تو سؤال مى كنم و به سوى تو توجه مى كنم، به واسطه پيامبرت محمد كه پيامبر رحمت است».

در اين حديث هر چند كلمه «أُقسِمُ» يا «أحْلِفُ» وارد نشده است ولى جمله ياد شده، به قرينه «با» در لفظ ««بنبيك»، متضمن معناى قسم است. اگر واقعاً سوگند دادن به اولياى الهى حرام بود، آيا پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)چنين دعايى را به آن مرد نابينا آموزش مى داد؟!

2. ابو سعيد خدرى از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: هر كس به هنگام خروج از خانه خويش به سوى نماز (در مسجد)، دعاى ذيل را بخواند خدا به او توجه نموده و هفتاد هزار فرشته برايش طلب مغفرت كنند. متن دعا چنين است:

اللّهمّ إنّي أسألك بحقّ السائلين عليك، وأسألك بحقّ ممشاي هذا....(3)

«پروردگارا من از تو به حقّ سائلان درگاهت، سؤال مى كنم، و از تو سؤال مى كنم به حقّ مسيرم به سوى نماز».

البته ممكن است گروهى به تضعيف اين حديث پرداخته و بگويند در سند او عطيه عوفى است، در حالى كه وى گناهى ندارد جز اين كه محب خاندان رسالت است، ولى در عين حال ابن خزيمه در صحيح خود اين حديث را از طريق صحيحى نزد اهل سنت، نقل كرده است.(4)

3. عمر بن خطاب از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)نقل مى كند كه رسول گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم)چنين فرمود: آنگاه كه آدم مرتكب خطا(ترك اولى) گرديد رو به درگاه الهى كرد و چنين گفت:

يا رب! أسألك بحقّ محمّد لماغفرت لي، فقال اللّه: يا آدم وكيف عرفتَ محمّداً إذ لم أخلقه، قال: يا ربّ، لأنّك لما خلقتني بيدك ونفخت فيَّ من روحك، رفعتُ رأسي، فرأيتُ على قوائم العرش مكتوباً:لاإله إلاّ اللّه، محمّد رسول اللّه، فعلمت انّك لم تُضِفْ إلى اسمِك إلاّ أحبَّ الخلق إليك....(5)

پرورگارا، من از تو مى خواهم به حقّ محمّد كه گناه مرا ببخشى. در اين موقع خطاب آمد: آدم، چگونه محمد را شناختى در حاليكه من هنوز او را نيافريده ام؟! گفت: پروردگارا، آنگاه كه مرا با عنايتت آفريدى و از روحت در من دميدى سر، بلند كردم ودر ستونهاى عرش ديدم كه چنين نوشته است:«لاإله إلاّ اللّه محمد رسول اللّه»; فهميدم كه تو نام كسى را در كنار نامت قرار نمى دهى، مگر اينكه محبوبترين كسان نزد تو باشد.

در سند اين حديث، كوچكترين اشكالى نيست و احاديث «مستدرك حاكم» كه اين حديث در آن نقل شده از نظر اعتبار، همان ارزش صحيح بخارى و صحيح مسلم را دارد.

اينها رواياتى است كه از سيره پيامبر حكايت مى كند.مراجعه به دعاهايى نيز كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام)به دست ما رسيده، به روشنى ثابت مى كند كه آنان در دعاى خود پيوسته خدا را به حق اولياى وى سوگند مى داده اند. مراجعه به صحيفه سجاديه، اين حقيقت را روشن مى سازد.

4. امام زين العابدين (عليه السلام)، هنگام مناجات با خدا چنين مى گويد:

«بحقّ من انتخبتَ مِنْ خلقِك، وبمن اصطفيتَه لنفسِك، بحقّ من اخترتَ من بريّتك، ومن اجتبيتَ لشأنك، بحقّ من وصلتَ طاعتَه بطاعتك، ومن نيّطت معاداته بمعاداتك.(6)

«بارالها، به حقّ كسانى كه آنان را از ديگر آفريدگان خود انتخاب كردى و براى خود برگزيدى، و به حق افرادى كه از ميان مردم اختيار نمودى و آنها را براى آشنايى به مقام خود آفريدى، و به حق پاكانى كه اطاعت آنان را با اطاعت خود، و دشمنى آنان را با دشمنى خويش، قرين و همراه ساختى».

5. امام صادق (عليه السلام)به زيارت جدّ خود اميرمؤمنان (عليه السلام)در نجف شتافت

و پس از درود و سلام و درود بر آن حضرت، رو به درگاه الهى كرد و از خداوند امورى را درخواست كرد كه در آن زيارت نامه وارد شده است. وى در پايان دعا چنين گفت:

«اللّهمّ استجب دعائي، واقبل ثنائي، واجمع بيني و بين أوليائي، بحقّ محمّد وعلي وفاطمة والحسن والحسين».(7)

«پروردگارا دعاى مرا مستجاب كن، ستايش مرا بپذير، ميان من و اوليايم جمع بفرما، به حقّ محمد وعلى و فاطمه وحسن وحسين».

اين نوع سوگندها، در دعاهايى كه از اميرمؤمنان و فرزندان گراميش (عليهم السلام)وارد شده فراوان است و نيازى به آوردن نمونه هاى بيشتر نيست.

با دلايل جواز اين گونه درخواست ها و سوگندها آشنا شديم. اكنون به نقد دلائل كسانى كه اين نوع درخواست ها را تحريم مى كنند، مى پردازيم:

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1 . آل عمران/17.
2. مدرك روايت در صفحه251 گذشت.
3. سنن ابى ماجه:1/256، شماره حديث 778; مسند احمد:3/21.
4 . به تعليقه محقّق سنن ابن ماجه (محمد فؤاد عبد الباقى) مراجعه شود.
5. مستدرك حاكم:2/615; الدر المنثور:1/59; روح المعانى:1/217 و اين حديث در بخش توسل نيز گذشت.
6. صحيفه سجاديه، دعاى 47.
7. مصباح المتهجد، نگارش شيخ طوسى، 682.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------