شعر به پديده رنگ جاودانى مى بخشد
ماجراى سخن گفتن پيامبر با كشتگان قريش از نظر تاريخ و حديث اسلامى، امرى مسلّم است و محدثان و مورخان اهل تسنن و شيعه همگى آن را نقل كرده اند . اين مطلب، حتى در اشعار شاعران آن روزگار نيز منعكس شده است:
حسان بن ثابت، شاعر عصر رسالت است كه از طريق بيان و شعر، حقايق را بازگو مى كرد و اسلام و مسلمانان را كمك مى نمود. وى، كه خوشبختانه ديوانش نيز چاپ شده است، درباره واقعه بدر قصيده اى دارد كه در ضمن آن به ماجراى فوق اشاره كرده است:
يُنادِيهم رسولُ اللّه لمّا قَذَفْناهم كباكب(1) في القَليبِ
ألم تَجدوا كلامي كانَ حقاً؟! و أمرُ اللّه يأخذ بالقلوبِ
فما نطقُوا ولو نطقُوا لقالوا صَدَقْتَ و كنتَ ذا رأي مُصيب(2)
«هنگامى كه آنان را دسته جمعى در چاه ريختيم، پيامبر به آنان گفت: آيا كلام مرا حق نيافتيد و فرمان خدا قلوب و دلها را مى گيرد . آنان سخن نگفتند و البته اگر مى گفتند، چنين پاسخ مى دادند: راست گفتى و نظر تو صائب بود».
هيچ جمله اى نمى تواند صريح تر از اين باشد كه پيامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نيستيد، منتها آنان قدرت بر پاسخ ندارند:«ما أنتُم بأسمعَ مِنْهُم» .هيچ بيانى نمى تواند گوياتر از اين باشد كه پيامبر آنان را يك يك به نامهاى مخصوص خويش صدا بزند و با آنان بسان دوران حياتشان سخن بگويد.
هيچ مسلمانى حق ندارد اين فصل مسلّم از تاريخ اسلام را به علت يك پيشداورى غلط انكار كند و بگويد چون اين امربا عقل قاصر مادى من سازگار نيست، پس صحيح نيست! در اينجا، متن قسمتى از اين مكالمه را نقل مى كنيم تا افرادى كه به زبان عربى آشنايى دارند ببينند كه عبارت پيامبر در اين قسمت چقدر گويا و روشن است:
«فلمّا ألقاهم في القليبِ وَقفَ عليهم رسُولُ اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم)فقال: يا أهلَ قليب هَلْ وَجدتُم ما وعَدَكُم ربُّكم حقّاً فانّي قد وجدتُ ما وعدني ربّي حقّاً فقال له أصحابه يا رسول اللّه أتكلّم قوماً موتى؟! فقال لهم: لقد علموا انّ ما وعدهم ربّهم حقّاً...».(3)
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 . الكباكب: جماعات.
2 . ديوان حسان/13ـ14.
3 . سخن گفتن پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله وسلم)با سران شرك كه اجساد آنان در چاهى ريخته شده بود از مسلّمات تاريخ و حديث است، از ميان محدثان گروهى آن را نقل كرده اند كه به برخى اشاره مى كنيم:
صحيح بخارى، ج5، در سرگذشت جنگ بدر، ص 97، 98 و110; صحيح مسلم، ج4، كتاب «جنت»، ص 77; سنن نسائى، ج4، ص 89 و 90; مسند امام احمد، ج2، ص 131; سيره ابن هشام، ج1، ص 639; مغازى واحدى، ج1، غزوه بدر; بحار الأنوار، ج19، ص 346.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------