ج. پيامبران و آموزگاران الهى

پيامبران و آموزگاران الهى، كه با برنامه هاى جامع براى هدايت بشر به سوى كمال آمده اند، سومين سرمايه اى هستند كه در اختيار بشر قرار دارد، و بخشى از برنامه آنان مربوط به پرورش استعدادهاى نهفته و گرايش هاى ياد شده است. تو گويى آنان بسان مهندسى كه با ابزار و ا دوات خاص خود ذخاير ارضى را استخراج مى كند، توانهاى نهفته در درون انسان را، با دستورات و برنامه هاى آسمانى خود، به بروز و ظهور مى رسانند.

اميرمؤمنان على (عليه السلام)به اين حقيقت تصريح مى كند كه خدا پيامبران را فرستاده است تا از مردم بخواهند به پيمانهايى كه با خدا بسته اند عمل كنند، و نعمت هاى فراموش شده را بياد آورند، و انديشه هاى مستور و پنهان را برانگيزند.(1)

اين پيمانها همان امور فطرى و گرايشهاى درونى است كه در آفرينش هر انسان به صورت نهادينه موجود است. آفرينش انسان همراه با اين فطريات، نوعى پيمان بستن به پيروى از آنهاست.

در ميان امور فطرى و جبلّى و احساسات پاك، مسأله يكتاپرستى از اهميت خاصى برخوردار مى باشد، و در حقيقت برنامه تمام پيامبران در دعوت به توحيد و يكتاپرستى خلاصه مى شود، چنانكه مى فرمايد:

1 . فَبعثَ فيهم رُسُلَه، وواتَر إليهم أنبيائَه، لِيَسْتأدُوهُمْ ميثاقَ فطرتهِ، ويذكّروهم منسىَّ نعمتهِ، ويحتّجُوا عليهم بالتبليغ، ويُثيروا لهم دفائنَ العقول.(نهج البلاغه: خطبه 1).

پيامبران را در ميان آنان برانگيخت، و آنان را پياپى فرستاد تا به پيمانى كه با خدا بسته اند عمل نمايند، نعمتهاى فراموش شده را بياد آورند، خردهاى پنهان گشته را بكار اندازند.

(وَلَقَدْ بَعَثْنا فِى كُلِّ أُمَّة رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّه وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوت).(2)

«در ميان هر امتى پيامبرى را برانگيختيم تا خدا را بپرستند و از پرستش طاغوت اجتناب ورزند».

اين آيه و نظاير آن به روشنى گواهى مى دهند كه «توحيد در عبادت» و پرستيدن خدا و نفى پرستش غير او، عصاره دعوت انبيا و يا گل سر سبد برنامه هاى آنان مى باشد. از اين رو كليّه شرايع ابراهيمى بر اين اصل تأكيد كرده و يكتاپرستى را در سرلوحه برنامه خود قرار داده اند.

در طول تاريخ هر چند تحريفهايى در اين اصل رخ داده و چه بسا بشرى مانند حضرت مسيح، معبود مسيحيان قرار گرفته است، ولى بزرگان روشن ضمير و واقع بينِ تمام شرايع آسمانى،توحيد در پرستش را يك اصل مسلّم تلقى مى كنندتا آنجا كه خداوند به پيامبر خاتم دستور مى دهد كه در مقام مناظره، مسيحيان و كليميان را به اين اصل مشترك دعوت كند و بگويد:

(قُلْ يا أَهْلَ الكِتاب تعالَوا إِلى كَلِمَة سَواء بَيْنَنا وَبَيْنَكُمْ أَنْ لا نَعبد إِلاّ إِيّاهُ وَلا نشركَ بِهِ شَيْئاً وَلا يَتَّخِذ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَو فَقُولُوا اشْهدوا بانَّا مُسْلِمُون) .(3)

«بگو بياييد از كلمه «توحيد»كه ميان ما و شما يكسان است پيروى كنيم، و آن اينكه: جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و برخى از ما، برخى ديگر را به خدايى نگيرد. اگر آنان از قبول اين سخن سر، باز زدند بگوييد شاهد باشيد كه ما در برابر حقيقت، سر تسليم فرود آورديم».

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1 . فَبعثَ فيهم رُسُلَه، وواتَر إليهم أنبيائَه، لِيَسْتأدُوهُمْ ميثاقَ فطرتهِ، ويذكّروهم منسىَّ نعمتهِ، ويحتّجُوا عليهم بالتبليغ، ويُثيروا لهم دفائنَ العقول.(نهج البلاغه: خطبه 1).
پيامبران را در ميان آنان برانگيخت، و آنان را پياپى فرستاد تا به پيمانى كه با خدا بسته اند عمل نمايند، نعمتهاى فراموش شده را بياد آورند، خردهاى پنهان گشته را بكار اندازند.
2 . نحل/36.
3 . آل عمران/64.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------