ما مجاناً شمارا درمان مي‌كنيم...

حلقه با معصوميتي كودكانه و مناعت طبعي عارفانه! همه توجهاتي را كه ممكن است از قبل امر درمانگري متوجه او شود را به شعور كيهاني منتسب نموده و سخاوتمندانه! هیچ‌چیزی از قبل اين امر را به خود منتسب نمي‌داند:

«نظر به اينكه درمان توسط شعور كيهاني انجام مي‌گيرد لذا درمانگر نمي‌تواند از بابت آن چيزي را به خود منتسب نمايد[1].

انسان با براهين عقلي درمی‌یابد كه حول و قوه‌اي جز قدرت خداوند نيست و نيز با براهين منطقي اثبات مي‌نمايد كه «لاموثر في‌الوجود الا‌الله» اما ازآنجاکه اين حقيقت را به قلب نسپرده است نگاهش معطوف به ديگران است.[2]

حلقه نيز با نشان دادن اين هدف عالي كه درمانگر در حقيقت جز واسطه نزول فيض نخواهد بود، اما در عمل مسائل شبهه برانگيزي وجود دارند كه با اين داعيه سازگاري ندارد. ازجمله اينكه آيا اين انتساب شامل انتسابات مادي هم مي‌گردد؟ يعني درمانگران حلقه در ازاي انجام عمل درمانگري هيچ وجهي از افراد نمي‌گيرند؟ اگر مي‌گيرند ـ كه مي‌گيرند ـ تجارت است و اين تجارت بنام معنويت امري است كه هيچ خرد سليم و وجدان بيداري آن را برنمي‌تابد. در اينجا اين سؤال كه درون‌مایه متناقض حلقه را نشان مي‌دهد مطرح است كه بر اساس اصول حلقه، «درمانگري با مكتوب نمودن سوگندنامه آغاز مي‌گردد» و «اختيارات درمانگري با تنظيم و امضاء اين سوگندنامه به درمانگر تفويض مي‌گردد»، «اين تفويضات بر اساس ادعاهاي حلقه از طرف مركزيت كه کنترل‌کننده جريان حلقه مي‌باشد انجام مي‌گيرد» حال مسئله اينجاست كه بر اساس اصول ذکرشده «اين درمانگري توسط شعور كيهاني انجام مي‌پذيرد و نه توسط درمانگر» فلذا «درمانگر نمي‌تواند از اين بابت چيزي را به خود منتسب كند» جمع اين دو اصل با يكديگر چگونه انجام‌پذير است؟ آيا آنچه را كه فرد درباره آن اختياري ندارد و حتي نمي‌تواند چيزي از آن را به خود منتسب نمايد مي‌تواند آن را تفويض كند؟ درحالی‌که بر اساس براهين عقلي، معطي شی‌ء نمي‌تواند فاقدشی باشد؛ و آيا از چيدن اين صغري و كبري كنار يكديگر، به فرض تفويض اختيارات از طرف مركزيت حلقه به درمانگر، اين نتيجه گرفته نمي‌شود كه مركزيت حلقه باشعور كيهاني مساوقت دارد؟! و حال‌آنکه اين نتيجه نيز بر اساس اصول اساسنامه حلقه محکوم‌به بطلان است چراكه آن‌ها شعور كيهاني را عنصر حاكم بر هستي مي‌دانند. تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

پاورقي ها: ------------------------------------------------------------------------------------
[1] همان ، ص 112.
[2] همان ، پاورقي ص 112،