زيربنا و روبنا
يكي از مواردي كه در اساسنامه حلقه به آن اشارهشده و در فقرات بعدي نيز به نسبت، رد پاي اين ايده قابلپیگیری ميباشد مسئله تفكيكي زيربنا از روبناست. در بخشي از اساسنامه حلقه آمده است:
«در عرفان كيهاني (حلقه)، زيربناي فكري انسان موردبررسی قرارگرفته، در مورد روبناي فكري اشتراكي، تعاريفي پيشنهاد مينمايد و با بخش اختصاصي روبناي فكري انسانها كه شامل اعتقادات و مراسم و مناسك مختلف است برخورد و مداخلهاي ندارد.[1]»
اول آنکه اين تفكيك زيربنا و روبنا طبق كدام ميزان عقلي يا نقلي انجام پذيرفته است؟ و آيا اساساً ممكن است ميان آنچه حلقه، زیربنا و روبنا مينامد تفكيك و انفكاكي قائل شد؟
ساحتهای وجودي انسان از پنهانترين لايههاي روح و ذهن تا خارجيترين سطوح جسم همگي جزئی از يك واحدند و بر هر صاحبخردی روشن است كه تأثیراتی كه بر هر يك از اين سطوح و ساحات متوجه ميگردد بر ساير لايهها نيز تسري مييابد. بلكه در دين مبين اسلام و بهطورکلی اديان الهي (ابراهيمي) اعمال و مناسك ديني، خود ظهور يافته اعتقادات و در برخي موارد اصل اعتقادات محسوب ميشوند تا جايي كه در اسلام نماز بهعنوان ستون دين و ديانت مطرح است؛
بنی الاسلام عليالخمس: الصوم والصلوه و... .
فلذا نميتوان ميان آداب و مناسك دين با اعتقادات دروني آن جدايي و انفكاك قائل شد و از همين روست كه عارفان كامل، شريعت را ظهور ولايت ميدانند و بهبیاندیگر، وصول به حقيقت جز از طريق شريعت حقه ممكن نبوده و بهتر است گفته شود كه اين معارف جز باطن آن اعمال و تعاليم شرعي نيست و شريعت تشکیلدهنده حقيقت معرفت است و همانگونه كه ذيل اين بند اساسنامه نيز ذكر نمودهايم شريعت، مستتر در طريقت است و انسان همان حقيقت را به رنگ شريعت ميبيند؛ يعني قالبي بايد باشد تا محتوا بتواند در آن تجلي كند.[2]
پاورقي ها: ------------------------------------------------------------------------------------
[1] عرفان كيهاني، ص 73.
[2] همان، صص 74-75