جنايات متوكل
1ـ در دوران او بسياری از علويان مانند «محمد بن صالح بن عبدالله» كه از فرزندان امام حسن علیه السلام بود تحت تعقيب قرار گرفت و زندانی شدند و تا پايان عمر در زندان بودند.([1009]) «محمد بن جعفر بن حسن» نيز كه از فرزندان امام حسين علیه السلام بود به زندان افكنده شد و در آنجا بود تا از دنيا رفت.([1010])
«احمد بن عيسی بن زيد بن علی علیه السلام» نيز همواره از دست مزدوران متوكل گريزان بود؛ تا اينكه در حال گريز و اختفا از دنيا رفت.([1011])
2ـ او در سال 236 يعنی تنها چهار سال پس از روی كار آمدنش دستور ويران كردن بارگاه امام حسين علیه السلام را داد.
طبری گويد:
«... وفيها أمر المتوكّل بهدم قبر الحسين بن علي، و هدم ما حوله من المنازل و الدّور، و أن يُحدث ويُبذر ويُسقی موضع قبر، و أن يمنع الناس من إتيانه...»([1012])
3ـ ابن اثير میگويد:
«... وكان المتوكل شديد البغض لعلي بن أبي طالب علیه السلام ولأهل بيته، و كان يقصد من يبلغه عنه أنه يتولی عليّا وأهله بأخذ المال و الدّم...»؛
وی در ادامه میگويد:
«... وكان من جملة ندمائه عبادة المخنث و كان يشدّ علی بطنه تحت ثيابه مخدّة ويكشف رأسه و هو أصلع ويرقص بين يدي المتوكل والمغنون يغنون: قد أقبل الأصلع البطين خليفة المسلمين، يحكي بذلك علي علیه السلام، والمتوكل يشرب ويضحك...»([1013])
يعنی اينكه، يكی از نديمان متوكل كه عبادهًْ نام داشت بر روی شكمش و زير لباسهايش بالشی قرار میداد و در مجلس متوكل می رقصيد و با اين كار علی علیه السلام را مسخره میكرد و اين در حالی بود كه مغنيان و آوازه خوانان میخواندند و متوكل مینوشيد و میخنديد([1014]).
گويا منتصر، پسر متوكل در اين مجلس هم بوده و به پدر درباره ی اين كارها اعتراض كرده و متوكل در پاسخ او گفت: ای آوازه خوانان، اين شعر را بخوانيد:
غار الفتی لابن عمه رأس الفتی في حرّ أمّه
يعنی: اين جوان (منتصر)، برای پسر عمويش (علی علیه السلام) به غيرت آمد؛ پس سر اين جوان در فلان مادرش باد([1015]).
4ـ او تمام کسانی را که از ناصبيان بودند، نديمان و همنشينان خود برگزيده بود و آنها مدام او را عليه علويان و اهلبيت علیھم السلام بدبين و بدبين تر میكردند.
ابن اثير گويد:
«... وقيل: إن المتوكل كان يبغض من تقدمه من الخلفاء، المأمون والمعتصم والواثق في محبّة علي وأهل بيته و إنما كان ينادمه و يجالسه جماعة قد اشتهروا بالنصب والبغض لعلي منهم علي بن الجهم الشاعر الشامي ... و عمروبن فرخ الرخجي ... و عبدالله بن محمد بن داود الهاشمي المعروف بابن أترجة، وكانوا يخوفونه من العلويين ويشيرون عليه بإبعادهم والاعراض عنهم والإساءَة إليهم...»([1016])
آری! ذهبی میگويد: متوكل ناصبی نبوده و در او نصبی نيست. يعنی اينكه او نسبت به متوكل غيرت به خرج داده است. حال اگر كسی، شعری را كه متوكل برای فرزندش خواند، برای ذهبی بخواند؛ چه بايد كرد؟!
5ـ او بسياری از شيعيان و دوستداران اهل بيت علیھم السلام را به زجر كشت؛ كه شايد مشهورترين آنان «ابن سكيت» باشد.([1017])
سيوطی میگويد:
«وفي سنة 244 هـ، قتل المتوكّل يعقوب بن السّكيت، الامام في العربية، فانّه ندبه إلی تعليم أولاده، فنظر المتوكّل يوما إلی ولديه المعتز والمؤيد فقال لابن سكيت: من أحبّ إليك أ هما أو الحسن والحسين؟ فقال قنبر ـ يعنی مولی علی ـ خير منهما، فأمر الأتراك فداسوا بطنه حتی مات، وقيل: أمر سبلِّ لسانه فمات ... وكان ابن سكّيت رافضيا».([1018])
بله، جزای كسی كه فرزندان پيامبر اكرم صلی الله علیه را بر فرزندان متوكل مقدم بدارد اين است كه او را بايد به رافضی بودن متهم كرد!!!.
6ـ او حتی به اهل حديث هم رحم نكرد و اگر آنان دست از پا خطا میكردند حالشان را جامی آورد و بر جايشان می نشاند. برای نمونه كاری كه او با «نصر بن علی جهضمی» كرد را میتوان يادآور شد. نصر روايتی را در فضائل اهل بيت علیھم السلام، نقل كرد كه به گوش متوكل رسيد و دستور داد 1000 تازيانه به او بزنند؛ و زمانی متوكل دست از او برداشت كه شهادت داده شد او از اهل حديث است.
مزّی گويد:
«... عبدالله بن أحمد بن حنبل، قال: حدثنی نصر بن عليّ، قال: أخبرني علی بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن عليّ، قال: حدّثنی أخي موسی بن جعفر ... أن النبي|أخذ بيد حسن و حسين، فقال: «من أحبّني وأحبّ هذين وأباهما وأمهما كان معي في درجتي يوم القيامة». قال عبدالله بن أحمد: لمّا حدّث نصر بن عليّ بهذا الحديث، أمر المتوكّل بضربه ألف سوط، فكلّمه جعفر بن عبدالواحد و جعل يقول له: هذا الرجل من أهل السنّة، ولم يزل به حتی تركه ... .
قال الحافظ أبوبكر: إنّما أمر المتوكّل بضربه لأنّه ظنّه رافضيا، فلما علم أنّه من أهل السنّة تركه»([1019])
پاورقي ها: ------------------------------------------------------------------------------------
[1009]) مقاتل الطالبيين؛ ص480.
[1010]) همان؛ ص490.
[1011]) همان؛ ص412.
[1012]) تاريخ الأمم والملوک؛ ج9، ص185.
[1013]) الكامل في التاريخ؛ ج6، ص108.
[1014]) ترجمه، به اختصار بيان شد.
[1015]) همان، ص109.
[1016]) همان.
[1017]) ابويوسف، يعقوب بن اسحاق 186ـ 244 هـ، لغوی، نحوی، راوای ايرانی تبار شيعی، سكيت لقب پدرش اسحاق بود كه به سبب افراط در سكوت بدان ملقب گرديد ... پس آموزش فرزندان بزرگان از جمله ... متوكل خليفه عباسی را بر عهده گرفت ...؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی؛ ج3، ص696.
[1018]) تاريخ الخلفاء؛ ص348.
[1019]) همان؛ ص360.