متوكل و رغبت او به احمد بن حنبل
در سال 237 هـ كه متوكل دستور داد تا جسد أحمد بن نضر خزاعی را دفن كنند؛ احمد حنبل را نيز به دربار خود در سامرا فراخواند. فرزند احمد حنبل میگويد:
«... وكان قد حمل أبي إلی المتوكل سنة سبع و ثلاثين و مأتين، ثم مكث إلی سنة إحدی وأربعين، وكان قل يوم يمضي إلا و رسول المتوكّل يأتيه...»([1002])
متوكل ديگر ترسی از معتزله در دل نداشت و از شهرت اهل حديث دفاع میكرد. او در ميان اهل حديث احمد حنبل را برگزيد و بيشتر او را مورد توجه قرار داد؛ زيرا احمد در زمان محنت از خود مقاومت نشان داده بود و متوكل میتوانست از او اسطوره ای بسازد و او را عَلَم كند.
از ديدگاه نگارنده ميل متوكل به اهل حديث جنبه ای سياسی داشت. عموم مردم كه از سخنان معتزله سردر نمی آوردند و نيز اهل حديث، به شدت از دست معتزله و كارها و افكارشان به تنگ آمده بودند؛ از اينرو متوكل با مخالفت با معتزله و حمايت از محدثان هم بر محبوبيت خود می افزود و هم با قدرت گرفتن و حمايت از سوی مردم میتوانست تركان را تحت فشار قرار دهند.([1003]) او در اجرای اين سياست موفق شد؛ از اينروست كه سيوطی میگويد:
«... وتوفر دعاء الخلق للمتوكل، وبالغوا في الثناء عليه و التعظيم له، حتی قال قائلهم: الخلافة ثلاثة: أبوبكر الصديق رضی الله عنه في قتل أهل الردّة، و عمر بن عبدالعزيز فی رد المظالم، و المتوكل في إحياء السنّة و إمامة التجهم، و قال أبوبكر بن الخبازة في ذلك:
وبعدُ فاِن السّنة اليوم أصبحت مـغززة حتی كأن لـم تذلل
شفـی الله منهم بالخليفة جعفــر خليفة ذي السنة المتوكل»([1004])
آری چنين است. تا همين امروز نيز سنی های افراطی از او به نيكی ياد میكند و از مأمون و معتصم و واثق كينه ی دوران محنت را در دل دارند.
از سوی ديگر دشمنی متوكل با آل علی و اهلبيت علیھم السلام روشن است و میتوان آنرا از متواترات تاريخ دانست. او نمیتوانست ديدگاه معتزله ی بغداد در افضليت علی علیه السلام را تحمّل كند؛ از اينرو بر ايشان سخت گرفت و به حمايت اهل حديث، كه افضليت را به ترتيب خلافت میدانست و حتی در افضليت علی علیه السلام هم حرف داشتند؛ پرداخت. او محدثان را به سامرا فراخواند و درهم و دينار زيادی خرج آنها كرد تا حديث بگويند و بنويسند و عقايد معتزله را با اين احاديث سست و عقايد خود را تقويت كنند:
«.. فأظهر الميل إلی السنة، و نصر أهلها، و رفع المحنه وكتب بذلك إلی الآفاق... واستقدم المحدثين إلی سامراء، و أزل عطاياهم و أكرمهم، وأمرهم بأن يحدثوا بأحاديث الصفات و الرؤية، وجلس أبوبكر بن أبي شيبة في جامع الرصافة، وفاجتمع إليه نحو من ثلاثين ألف نفس، وجلس أخوه عثمان في جامع المنصور، فاجتمع إليه أيضا نحو من ثلاثين ألف نفس...»([1005])
پاورقي ها: ------------------------------------------------------------------------------------
[1002]) سيرة الإمام أحمد بن حنبل؛ صالح بن أحمد بن حنبل؛ ص121.
[1003]) الكامل في التاريخ، ج6، ص103 ذكر قتل ايتاخ.
[1004]) تاريخ الخلفاء؛ ص346.
[1005]) همان؛ نيز نك: مروج الذهب؛ المسعودي؛ ج4، ص3.