محفل روحاني ملي بهائيان ايران

اين محفل مهم ترين تشكيلات تبليغاتي بهائيان ايران محسوب مي شد كه در سال 1300 ش / 1340 ق در تهران تشكيل شد و نخستين سازمان منسجم و هماهنگي بود كه با برنامه ريزي هاي جهاني شوقي افندي گسترش يافت و شعبه اي از آن در خاك اسرائيل تأسيس شد. مدتي پس از تأسيس آن در مركز جهاني بهائيت در اسرائيل به رسميت شناخته شد. همچنين نامه ي مسرت بخشي كه حاوي مژده اي بزرگ براي بهائيان ايران بود، توسط شوقي افندي به اين نهاد ارسال شد: «محفل روحاني ملي بهائيان ايران در خاك اسرائيل به رسميت شناخته شد و شعبه ي آن نيز تأسيس و تسجيعل [تسجيل] گشته و شخصيت حقوقي يافته و قسمتي كه الآن مي توان به نام محفل ملي ايران رسما و قانونا ضياع و عقار و املاك و مستقفات ابتياع نمود و هيكل مبارك [شوقي افندي] وعده فرموده اند كه قريبا اراضي محفظه ي آثار بين المللي ارض اقدس را با نام شعبه ي محفل ملي ايران منتقل خواهد گرديد، هيكل مبارك به زائرين فرموده اند كه اين موضوع از [اين] جهت بسيار مهم است كه براي اولين بار در تاريخ، امر محفلي كه در كشور خودش به رسميت شناخته شده، شعبه ي آن در خارج رسمي و قانوني شده است» [1] .
وظايف محفل ملي بر مبناي دستورات «ولي امر الله» كه در «بيت العدل اعظم» در «حيفا» اقامت داشت صورت مي گرفت. غالب اعضاي آن از رجال درجه ي اول بهائي كشور انتخاب مي شدند. يهوديان بهائي شده (جهودان) بيشتر از سايرين در اين نهاد عضو بودند و در قلب آن خاندان هاي ارجمند، برجيس، حكيم، جاويد، حقيقي، ثابت و غيره جاي داشتند [2] .
چنان كه در فصول آينده خواهيم گفت، يهوديان از نخستين گروه هايي بودند كه بهائي شدند و به طور علني در ترويج و گسترش كمي و كيفي بهائيگري شركت كردند. اسماعيل رائين مي نويسد: «بيشتر بهائيان ايران يهوديان و زرتشتيان هستند و مسلماناني كه به اين فرقه گرويده اند در اقليت مي باشند، اكنون سال هاست كه كمتر شده مسلماني به آنها پيوسته باشد...» [3] .
همين گروه ها بودند كه با همكاري كارگزاران زرسالار يهودي خود شبكه ي متنفذ و مقتدري پديد آوردند و از اين طريق نبض اقتصاد كشور را به دست گرفتند. عبدالحسين خان آيتي معروف به آواره [4] ميرزا اسحاق خان حقيقي، [5] عبدالحسين خان نعيمي، [6] عطاالله خان دوستدار، جلال ارجمند، ميرزا ولي الله خان ورقا، ميرزا احمد راسخ قزويني، [7] شعاع الله خان علائي، ميرزا بديع الله خان مصباح، علي اكبر روحاني (منشي محفل) و احمد يزداني (رئيس محفل) از نخستين اعضاي برجسته ي محفل ملي بهائيان ايران بودند [8] .
علاوه بر محفل مذكور، محافل كوچك تري نيز در شهرهاي مختلف تأسيس شد كه آن را محافل «شهري و بلدي» مي خواندند. محفل هاي كوچكي هم در قريه ها و محله هاي كوچك شهرها تشكيل شد كه بزرگان قريه و محل با تشكيل جلسات در آن گرد مي آمدند و در مسائل مختلف به تبادل نظر مي پرداختند. به طور كلي هدف نهايي بهائيان از اين اعمال، ازدياد وابستگان به فرقه ي بهائي تا حداكثر نفوذ در تمام قسمت ها و نقاط مختلف كشور به خصوص در ميان مردم دهات و عشاير بود. به اين منظور محفل ملي بهائيان ايران دستوراتي به شعبات خود در شهرستان ها و روستاها صادر مي كرد:
«1 - هر قسمت امري، نقاطي را كه فاقد محفل بهائي مي باشد تعيين و به منظور فتح و تشكيل و تأسيس اين مراكز اقدام لازم به عمل آوردند. در صورتي كه احتياج به مبلغ ورزيده بود به مركز گزارش نمايد.
2 - محافل شهرستان ها كلاس هاي كوتاه مدت و فشرده اي از درجه ي عالي براي رفع اشكالات مبلغين محلي تشكيل دهد.
3 - لجنه ي ملي تبليغ و مهاجرت، نقشه ي كامل مداخله و مراكزي را كه مأمورين مبلغ بايد بدان محل ها مهاجرت و تبليغ نمايند، تهيه و تعداد محافل و جمعيت ها و نقاط مورد تعهد هر قسمت را تعيين كنند» [9] .
محفل ملي براي سهولت تبليغات در ميان روستائيان و به ويژه عشاير و ايالات، كتاب ها و جزواتي را كه درباره ي افكار، عقايد و روحيات آنان، خصوصا آداب و رسومشان، نوشته شده بود، تهيه مي كرد و در اختيار مبلغان خود مي گذاشت، اين امر به سرعت تبليغ در ميان عشاير و ايلات كمك مي كرد. [10] بهائيان تبليغات خود را صرفا به ايران موكول نكردند؛ بلكه به دستور «بيت العدل اعظم»، مبلغان بهائي ايران به دورترين نقاط جهان، چون آفريقا، آمريكاي جنوبي و شبه قاره ي هند، فرستاده مي شدند [11] .
محفل ملي جهت گسترش امر تبليغ، تسهيلات زيادي در اختيار مبلغان و ساير عناصر بهائي فعال در امر تبليغ مي گذاشت. اعطاي زمين، اعطاي وام، هزينه ي تحصيل براي دانشجويان بهائي كه قصد تحصيل در دانشگاه هاي خارج داشتند [12] و غيره نمونه اي از تلاش هاي بهائيان را در ازدياد نفوسشان نشان مي دهد.
بهائيان در حل اختلافات خود، هر كجا كه بودند به اين محافل مراجعه مي كردند و از رجوع به مقامات قضايي و دولتي جدا دوري مي نمودند. در حقيقت در هر شهر و هر نقطه اي احساس بيگانگي و در عين حال استقلال كرده و دستورات خود را بر هر قانون و دستور مقامات كشوري و محلي ترجيح مي دادند. به همين منظور در تقويت سازمان مركزي خود تلاش مي كردند و از طريق ارسال هدايا، كمك هاي مالي، درآمد ناشي از موقوفات و ديگر عوائد متفرقه، مخارج محافل خود را تأمين مي كردند. [13] در ميان اين درآمدها، كمك هاي افراد متمول بهائي چشمگيرتر بود. اغلب افراد منفوذ بهائي جزء مرفه ترين طبقه ي جامعه محسوب مي شدند و از اين طريق در گسترش نفوذ شبكه ي بهائيت تلاش مي كردند. يك نمونه از اين افراد حبيب ثابت پاسال بهائي بود. او يكي از سرمايه دارترين اشخاص دوره ي پهلوي بود كه سود حاصله از شركت ها و كارخانجات متعدد خود را براي ترويج امر بهائيگري هزينه مي كرد. [14] در مورد زدوبندها و سوء استفاده هاي اقتصادي حبيب ثابت پاسال در فصول آينده بحث خواهيم كرد.
محافل مذكور در تهران و شهرستان ها داراي تشكيلات گسترده اي بود و سازمان ها و نهادهاي رسمي و غيررسمي متعددي را اداره مي كرد؛ انجمن جوانان بهائيان ايران، مؤسسه ي مطبوعات امري، لجنه ي ملي تبليغ و مهاجرت، [15] اماكن امري، انجمن شور روحاني ملي، مدارس تابستانه، شركت امنا، شركت نونهالان، مطبوعات سمعي بصري، نشر نفخات الله و... به علاوه چند مجله و هفته نامه، آهنگ بديع، اخبار امري، چهره نما و مجله ي بين المللي نجم باختر كه توسط بهائيان لندن منتشر مي شد، در ميان بهائيان ايران چاپ و توزيع مي شد.
نظر به كثرت بهائيان ايران، طبق تصويب «بيت العدل اعظم» محفل ملي ايران در سال 1349 كشور ايران را از لحاظ امري به 67 قسمت تقسيم نمود كه براي هر كدام مركزي معين گشت كه محفل روحاني آن نقطه به محفل روحاني مركز تسميه يافت و در سطحي بالاتر با تشكيلات واقع در اسرائيل مرتبط شد. بهائياني كه در شهرستان ها فعاليت مي كردند همانند بهائيان مركز، مشاغل مهم و كليدي را در ادارات و مراكز دولتي بر عهده داشتند و از اين طريق در ازدياد نفوس خود مي كوشيدند. به عنوان نمونه تعداد زيادي بهائي در اداره ي آمار و سرشماري كرمان استخدام بودند، مأموران آنها سعي مي كردند در دهات و روستاها از بيسوادي مردم، استفاده كنند و در ستون مخصوص مذهب، كلمه ي بهائي را قيد كنند و با زياد نشان دادن تعداد بهائيان ايران از مقامات بين المللي سازمان ملل متحد، تقاضاي آزادي بيان و عقيده را بنمايند. [16] بسياري از مبلغان بهائي سعي مي كردند با دادن پول به افراد طبقه ي پايين جامعه، آنان را فريب داده به مذهب بهائي درآورند. [17] بيشترشان نيز با سوء استفاده از مشاغل خود به تبليغ بهائيگري پرداختند [18] .
پاورقی ها: -------------------------------------------------------------------------------------------
[1] مجله ي اخبار امري، ارگان محفل ملي بهائيان ايران، شماره 12 - 11 - 10، بهمن، اسفند، فروردين 1332 - 1333.
[2] اسماعيل رائين، پيشين، صص 269 - 267.
[3] همان، ص 302.
[4] عبدالحسين آيتي از دوستان و همكاران نزديك عباس افندي (عبدالبهاء) از مشهورترين مبلغان بهائي بود، در دوران شوقي افندي به دين مقدس اسلام بازگشت و از سرسخت ترين دشمنان بهائي شد و رديه هاي زيادي بر اصول بهائيت نوشت. از جمله كتاب كشف الحيل را در رد آراء و عقايد بهائيگري به سال 1310 نوشت. (ر. ك: احسان طبري، ايران در دو سده ي واپسين، پيشين، صص 256 - 255).
[5] خاندان حقيقي از يهوديان بهائي شده بودند، اين خاندان تا اواخر حكومت پهلوي در دستگاه دولتي نفوذ داشتند. سرهنگ حقيقي، بهائي متعصب در روزهاي آخر رژيم پهلوي رئيس نمايندگي ساواك در ژنو بود و با شاهپور بختيار دوست صميمي بود. (ر. ك: روزنامه ي كيهان هوايي، شماره 973 (21/ 12 / 1270)، ص 29).
[6] عبدالحسين خان نعيمي، پسر ميرزا نعيم شاعر معروف بهائي (اهل روستاي فروشان سده ي اصفهان) بود. ميرزا نعيم پس از مهاجرت به تهران در سفارت انگليس به كار پرداخت عبدالحسين خان نيز همچون پدر، كارمند سفارت انگليس در تهران بود. او در سال 1920 م / 1302 ش در صفوف جنگلي ها حضور داشت و به عنوان نماينده ي «كميته نجات ايران» كه رياست آن را احسان الله خان دوستدار، بهائي متعصب بر عهده داشت. در اولين كنگره ي حزب كمونيست ايران در انزلي شركت و پيام اين كميته را قرائت نمود. (ر. ك: فاضل مازندراني، پيشين، ج 8، ق 1، صص 374 - 364.
[7] احمد راسخ از مشاورين آصف السلطنه قاجار (داماد ناصرالدين شاه) بود، برادرش شاهپور راسخ، در دوره ي پهلوي سال ها رياست سرشماري مركز آمار ايران و معاونت سازمان برنامه را بر عهده داشت.
[8] فاضل مازندراني، پيشين، ج 9، صص 9 - 8.
[9] سند شماره ي 60 از مجموعه ي حاضر.
[10] همان.
[11] اسناد شماره ي 37 و 100 از مجموعه ي حاضر.
[12] سند شماره ي 84 از مجموعه ي حاضر.
[13] اسناد شماره ي 57 و 63 از مجموعه ي حاضر.
[14] سند شماره ي 126 از مجموعه ي حاضر.
[15] سند شماره ي 60 از مجموعه ي حاضر (لجنه به مفهوم آن است كه عده اي دور خود گرد آيند و هر لجنه مي بايد از نه نفر تشكيل شود و نتيجه ي جلسات خود را به محفل بهائيت آن شهر گزارش دهند.).
[16] سند شماره ي 77 از مجموعه ي حاضر.
[17] سند شماره ي 147 از مجموعه ي حاضر.
[18] اسناد شماره ي 94 و 122 از مجموعه ي حاضر.