عقيده ي كسروي درباره ي دين اسلام و بعضي مذاهب آن
كسروي دين كنوني اسلام را كه به مذاهب منشعب شده باشد، اسلام اصلي نمي داند و مي گويد بيشتر اصول و اصالت آن در قالب مذاهب پنهان شده است، و در اين باره چنين نوشته است:
«نخست بايد دانست كه اسلام دوتا است، يكي آنكه بنيانگذارش آورده و در هزار و سيصد و پنجاه سال پيش بوده است، و يكي آن است كه امروز ميان مسلمانان روان است و به چند مذهب، از، سني، شيعي، باطني، علي اليهي، شيخي، صوفي و مانند اينها بخش شده است. ما هر دو را اسلام مي خوانيم، ولي يكي نيست و مي بايد اين دو را از هم جدا گرفت، به دو دليل:
يكي دليل جستجو، ما آگاهي از آن اسلام داشته و نيك مي دانيم كه اسلام اصلي، جز اينها بوده است. ديگري دليل نتيجه؛ آن اسلام مردم پراكنده و زبون عرب را يك توده گردانيد و به فرمانفرمائي رسانيد، ولي اين اسلام مردم يك توده را از هم پراكنده ساخته است... و به كيشهاي چند از هم جدا شده است...» [1] .
كسروي به عنوان اين كه دين را به صورت اصلي خود برگرداند با اختلافات مذاهب مخالفت مي كرد و در كتاب هاي خود، بر آنها انتقاد مي گرفت و به اهل مذاهب اسلام مي گفت كه از دين پاك اصلي پيروي كنند و از انحرافات و خرافاتي كه در اسلام يعني در مذاهب اسلام پديد آمده است، روگردان شوند. اينگونه انتقادات كسروي را نوعي ارتداد و الحاد او مي شمردند. ولي كسروي مي گفت: «ما دين را زندگي به آئين خرد و در ميان مردم و در كارهاي آن مي طلبيم و يك نتيجه ي بزرگ كه يك توده بودن مردم باشد، از آن مي خواهيم.» [2] .
پاورقي ها: ---------------------------------------------------------------------------
[1] كسروي، ما چه مي خواهيم، چاپ تهران 39 ص 155.
[2] كسروي، ما چه مي خواهيم، چاپ تهران 1339 ص 155.