جزاي عدم دوستي با من!

يكي ديگر از اصولي كه جناب بهاءالله (همان خداي تنها ي زنداني كه بايد به سوي او نماز خواند و گرد او طواف نمود چنانكه عرشيان گرد او طواف مي كنند) در كتاب اقدس بيان مي فرمايند اين است: اگر مي خواهيد افراد رادر اين جهان بشناسيد آنها را به دوستي من بيازمائيد:
1- مرا دوست داشته باشند، كه اگر چنين باشند از بهترين اشخاص شمرده مي شوند و شايسته است كه بر تخت هائي از طلاي خالص بنشينند و بر صدر آفرينش قرار گيرند...
«من فازبحبي حق له ان يقعد علي سرير العقبان في صدر الامكان»!!
2- اما اگر مرا دوست نداشته باشند بدترين افراد محسوب مي شوند كه حتي زمين هم از آنها بيزار است و هر جائي كه باشند مردم از دست آنها به خدا پناه مي برند!
«والذي منع عنه لويعقد علي التراب انه يستعيذ منه الي الله مالك الاديان»!!
لذا مي توان مردم جهان را با اين ترازو سنجيد:
«ميرزا را دوست داشته باشند يا نداشته باشند»
خوبند و شايسته رهبري در صحنه امكان هستند اگر در گروه دوستان و ارادتمندان او باشند. بدند و مبغوض و منفور اگر از دوستي او اعراض نموده باشند!!
همه اين مقامات را هم ما خودمان به خودمان مي دهيم و فكر نكنيد كيش شخصيت داريم و از خودمان تعريف و تمجيد مي كنيم. خدائي است و برازندگي!
چند ميليون بهائي كه ميرزا را دوست دارند بايد بر تخت هاي طلا بنشينند و بر آفرينش حكمفرمائي كنند اما شش ميليارد انسان كه با ميرزا و دوستي او كاري ندارند آنقدر آلوده و منفورند كه زمين هم از آنها بيزار است و از دست آنها به خدا پناه مي برد.
اضافه بفرمائيد عبارات اول كتاب را كه عرفان ميرزا ملاك همه خوبي ها و بدي ها بود:
اگر مرا بشناسند به همه خيرها دست پيدا كرده اند.
اگر مرا نشناسند از اهل ضلالت محسوب مي شوند حتي اگر همه كارهاي خير را در نامه اعمال داشته باشند!