ابعاد عرفان من!
شخصيت مشرق وحي (ميرزا حسينعلي نوري) كه به گفته خودش عرفان او اولين واجب است از ديد نزديكان و خويشانش شنيدني است.
براي اينكه او را بهتر بشناسيم به سراغ برادر و خواهر او مي رويم. خواهر فاضله اش عزيه خانم درباره او و سواد و اطلاعات علمي اش و تمرين آيه نويسي به سبك آثار باب و ريختن سياه مشق ها به رودخانه و رفتارهايش در ماجراجوئي هاي بلند پروازانه براي تصدي پست شاهي در ايران و اقدام براي ترور شاه و ايجاد تضييقات براي بابي ها بر اثر اقدامات سياسي و نظامي و مشاركت در قتل و غارت اموال مسلمين در ايام تبعيد در عراق و فتنه انگيزي براي كنار زدن برادر از جانشيني باب و نشستن به جاي او و فرارش به كوههاي سليمانيه بعد از افشاي نقشه هايش و ماجراهائي كه او از گفتن آنها شرم مي كند و در آخر اين شعر بابي ها را در مديحت او مي آورد كه:
اگر حسينعلي مظهر حسين علي است
هزار رحمت حق بر روان پاك يزيد
و بعد دعواهاي خانگي براي جانشيني باب و جدال هاي خونين كه مجبور مي شوند يكي را به عكا و ديگري را به قبرس بفرستند تا از هم جدا باشند و دعوي هاي باطل و رونويسي از عربي هاي آب نكشيده باب براي صدور وحي و كتاب(!) و... كه تفصيل آنها را در كتاب تنبيه النائمين عزيه خانم خواهر ميرزا مي توان مطالعه نمود...
آيا اين شناخت از «مشرق وحي» از جانب خواهري كه از كوچكي با او بوده و در يك خانه و زير يك سقف با او مي زيسته و در همه جا حتي در تبعيد او را همراهي كرده و رازهاي دروني خانه او را مي دانسته و همه حالات و سكناتش را زير نظر داشته، مورد قبول است و عرفان كامل مشرق وحي محسوب مي گردد؟!
آيا شناخت ميرزا يحيي ملقب به صبح ازل (برادر كوچكترش كه جانشين باب محسوب مي شده و ميرزا حسينعلي سالها خود را چاكر آستان او مي شمرده و در عراق خود را زير فرمان او مي دانسته) از او - كه او را با گرگ ها و درندگان برابر مي داند - قابل قبول است و عرفان مشرق وحي محسوب مي شود؟!
آيا شناختي كه مورخين از او و فتنه انگيزي هايش در ايران بدست مي دهند عرفان مشرق وحي محسوب مي شود؟!
(شامل اقدام براي ترور شاه و پناهنده شدن به سفارت روس براي فرار از عقوبت و مشاركت در قتل مجتهد قزويني (ملقب به شهيد ثالث) و پناه داده به زرين تاج از مباشرين در اين قتل و رفتن با زرين تاج به ييلاقات شمال و اعلام نسخ اسلام در دشت بدشت و انجام اعمال ننگين در آن دشت كه بزرگان بابيه راهم به اعتراض واداشت و حمايت از شورشيان بابي كه سه جنگ تحميلي خانمانسوز در ايران راه انداختند و ايجاد تفرقه در كشور با فرقه سازي و...)
عرفان جناب ميرزا مي تواند ابعاد ديگري هم داشته باشد:
تعريف و تمجيد و غلو و مبالغه در مدح جنابش به نوعي كه او را نفس خدا در عالم خلق و امر بدانيم چنانكه خودش، خويشتن را به اين القاب مزين فرموده اند و مجذوبان او هم تكرار نموده اند!
انتخاب با خوانندگان عزيز!