ويژگي هاي «مشرق وحي» يعني من!

جناب ميرزا در اين فراز نخست از كتاب اقدس، چنانكه عرض شد خود را «مشرق وحي» ناميده است.
اگر بخواهيم از درون عبارات خود او بفهميم «مشرق وحي» يعني چه اين نكات قابل بيان است:
1- او كسي است كه ظهور وحي الهي از طريق اوست يعني سخنانش وحي الهي است.
2- او كسي است كه همچون خداوند تدبير عوالم خلق و امر را مي كند بلكه نفس اوست.
3- خدا شناسي يعني مشرق وحي شناسي زيرا اولين واجب در بهائيت خداشناسي نيست بلكه مشرق وحي شناسي است (اول ما كتب الله علي العباد عرفان مشرق وحيه).
بنابراين گام نخست و اولين پايه عرفان در دين بهائي، «ميرزا حسينعلي شناسي» است به عنوان كسي كه جانشين خدا در زمين و زمان و كل عوالم خلقت حتي عوالم ناسوت و ملكوت و مجردات (عالم امر) مي باشد!
4- هدايت و ضلالت در بهائيت منوط به «ميرزا حسينعلي شناسي» است. همه خط كشي ها در بهائيت وابسته به اين عرفان است. اگر او را شناختي فائزي و اگر نشناختي گمراهي:
«من فاز به قد فاز بكل الخير و الذي منع من اهل الضلال و لو ياتي بكل الاعمال»
حالا جا دارد سوالات پژوهشگران پيرامون اين عرفان را مطرح كنيم:
الف: چه كسي تعيين مي كند اين عرفان در عارف محقق شده يا نشده است؟
به عبارت ديگر چه كسي انگ هدايت يا ضلالت را به مدعي عرفان ميرزا مي زند و قضاوت مي كند كه تو به اين عرفان فائز شدي پس مهتدي هستي يا به اين عرفان نرسيدي پس گمراهي؟
الان چه كسي قضاوت مي كند منتقدان بهائيت و ميرزا حسينعلي بهاءالله كه با شناخت تحليلي تاريخ و اظهارات و آثارش، او را مدعي دروغين مي دانند راه به هدايت برده اند يا مجذوبين ميرزا كه همه چيز او را با ديد اثبات توجيه مي كنند. آنها از اهل ضلالتند يا اينان؟!
يعني تشكيلات بهائي پيشاپيش منتقدان و مخالفان خود را اهل ضلالت ناميده و بر هر گونه تحري حقيقت كه به نتيجه مخالفت با آنها بيانجامد انگ ضلالت زده است!
اين پارادوكسي است كه بايد توسط تشكيلات بهائي يا هر بهائي منصفي جواب داده شود زيرا از يك سو مي گويند بايد تحري حقيقت كرد و از سوي ديگر مي گويند اگر در پايان اين تحري به نتيجه مخالف ما رسيدي اهل ضلالتي!!
ب: شناخت و عرفان ميرزا شامل چه چيزهائي مي شود:
بيو گرافي او، فعاليت هاي اجتماعي فر هنگي اقتصادي وسياسي او، آثار و نوشته هايش، و همه اين ها از ديد خودش يا مورخين بهائي ملاك است يا از ديد مورخين غير بهائي، از ديد منتقدان يا از ديد مجذوبان؟! چه ميزان تحقيق و در چه حوزه هائي بايد تحقيق شود تا عرفان حاصل گردد؟
الان تكليف شش ميليارد انسان غير بهائي در روي زمين چيست كه هنوز ميرزا را نشناخته اند؟
بي گمان آنها طبق نص صريح كتاب اقدس جزو گمراهانند!!
آنها اگر خواستند از گمراهي خارج شوند بايد چه بخوانند و از ديد چه كساني بخوانند و چه كسي قضاوت مي كند عرفان آنها به واقع اصابت كرده يا نكرده است؟
مهتدي شده اند يا در گمراهي غلطيده اند؟!