شيعه و رجعت

قبل از بيان معناى ((رجعت )) و استدلال شيعيان براى اثبات آن ، لازم است كلام ابن اثير را كه بدون دقت و تفكّر، از روى بى اطلاعى گفته است از كتاب نهايه نقل نماييم تا اول مسأ له از ديدگاه مخالفان روشن شود. بعد مى پردازيم به آنچه لازم است .
ابن اثير در ذيل ماده ((رجع )) مى گويد: ((رجعت مذهب قومى از اعراب در جاهليت بود و مذهب طايفه اى از طوايف مسلمين از اهل بدعت و اهوا نيز هست كه مى گويند ميّت بعد از مرگ به دنيا بر مى گردد و به زندگى خود دوباره ادامه مى دهد و از جمله اهل بدعت و اهوا طايفه اى از رافضيان مى باشند كه معتقدند، على بن ابى طالب عليه السّلام در ابرها پنهان است ، پس خارج نمى شود با كسانى كه بنا هست با آنان خارج شود، از فرزندان خود تا اينكه منادى از آسمان ندا مى كند كه خارج شو با فلانى )).
بعد مى گويد: ((و براى اين مذهب نادرست ، شهادت مى دهد اين آيه از قرآن كريم كه (حَتَّىَّ إِذَا جَآءَ اءَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ# لَعَلِّىَّ اءَعْمَلُ صَ لِحًا فِيَما تَرَكْتُ...)).(588)
((گناهكاران دست از گناه بر نمى دارند تا اينكه مرگ به سراغ يكى از آنها بيايد، آنگاه مى گويد: پروردگارا! مرا به دنيا برگردان تا عمل صالحى كه از من ترك شده است انجام بدهم )).
بعد مى گويد: ((خداوند از اين آيه كفار را اراده كرده است و ما او را سپاس مى گوييم كه ما را به سوى هدايت و ايمان راهنمايى نموده است )).(589)
عين همين گفتار را ابن منظور (در لسان العرب ) و زبيدى در (تاج العروس ) در ذيل ماده ((رجع )) از ابن اثير بدون كم و زياد نقل كرده اند.
خوانندگان عزيز توجه دارند كه چگونه ابن اثير، شيعيان را اهل بدعت و اهوا مى نامد و چگونه آنان را به كفار جاهليت ربط مى دهد و چگونه مطلبى را كه هيچ شيعه اى بدان معتقد نيست (استتار على عليه السّلام در ميان ابرها) به شيعيان نسبت مى دهد، و بالا خره چگونه در آخر گفتارش با كنايه و تلويح ، شيعيان را كافر خوانده و خود و همكيشانش را اهل هدايت و ايمان مى داند! در حالى كه اعتقاد به ((رجعت )) امرى است كه از قرآن كريم و روايات استفاده شده و به هيچ عنوان به معناى استتار على عليه السّلام در ميان ابرها نيست .
بايد دانست كه رجعت از ((رجع و رجوع )) گرفته شده است و به معناى برگشتن به جاى اول است ، و به همين معنا حمل مى شود آيه (... إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ)(590) ؛ ((ما از آن خداييم و دوباره به سوى او باز خواهيم گشت )).
به عبارت واضح تر، ((رجعت )) در لغت مرادف است با كلمه ((عودت ))، ولى اصطلاحا اطلاق مى شود به عود حيات عده اى از اموات ، بعد از قيام و نهضت حضرت مهدى امام زمان عليه السّلام كه مسلماً قبل از روز قيامت و بلكه از مقدمات آن خواهد بود.
از نظر شيعيان اين مطلب مسلّم است كه در زمان ظهور حضرت مهدى عليه السّلام كثيرى از دوستان و عاشقان آن حضرت و همچنين آباى گرامى اش كه سالها منتظر ظهور آن حضرت بودند، دوباره زنده مى شوند تا شاهد بر پايى حق و اقامه حكومت الهى توسط آن امام بزرگوار بوده و به ثواب نصرت و يارى آن حضرت نايل آيند.
همچنين عده اى از دشمنان اهل بيت و كسانى كه در طول تاريخ ، اهل بيت رسول خدا را مورد اذيت و آزار قرار دادند و ظالمانى كه به مسلمانان ستم نمودند و بدون اينكه از آنان انتقام گرفته شده باشد به مرگ طبيعى از دنيا رفتند نيز زنده مى شوند تا به علاوه عذاب قبر و عالم برزخ و عذاب ابدى جهنم ، در همين دنيا نيز به سزاى اعمال بدشان برسند.
ممكن است گفته شود كه زنده شدن بعد از مردن ممكن نيست . در جواب گفته مى شود كه ((رجعت )) همانند ((معاد)) است و بعد از اثبات معاد و زنده شدن مردگان ، در روز قيامت كه همه پيروان اديان الهى به آن معتقدند، ديگر مشكلى در رابطه با رجعت تصور نمى شود؛ زيرا تنها فرق رجعت با معاد در سه مطلب است :
1 - رجعت مربوط به همه مردگان نيست ، بلكه مخصوص يك عده مى باشد، در حالى كه معاد عبارت است از زنده شدن جميع مردگان در روز قيامت .
2 - رجعت قبل از قيام قيامت و معاد بعد از آن است .
3 - زندگى بعد از رجعت ، زندگى محدودى است و دوام و بقا ندارد؛ زيرا كسانى كه زنده مى شوند، بعد از مدتى كوتاه يا بلند، دوباره قبض روح خواهند شد، اما زندگى بعد از قيامت كه به نام ((معاد)) ناميده مى شود، ابدى بوده و ديگر مرگ و فنا در آن راه نخواهد داشت .
بايد دانست كه عقيده به رجعت ، اعتقاد به يك امر محال و غير قابل تحقق نيست ؛ چرا كه خداوند متعال در مواردى از قرآن كريم ، از وقوع آن در امتهاى سابقه خبر داده است . بنابر اين بهترين دليل بر امكان چيزى ، وقوع آن است كه از قرآن كريم به مواردى به طور اختصار اشاره مى نماييم :
1 - (وَإِذْ قُلْتُمْ يَمُوسَى لَنْ نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَاءَخَذَتْكُمُ الصَّعِقَةُ وَاءَنتُمْ تَنظُرُونَ# ثُمَّ بَعَثْنَكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)(591) ؛ خداوند بنى اسرائيل را مخاطب قرار داده مى فرمايد: ((به ياد بياوريد زمانى را كه به موسى گفتيد: تا خدا را آشكارا نبينيم به تو ايمان نخواهيم آورد. پس (به خاطر اين درخواست غلط) صاعقه اى شما را فرا گرفت ، در حالى كه تماشا مى كرديد (و همه از ترس مرديد و جان داديد) خداوند متعال شما را بعد از مرگ دوباره زنده نموده و حيات بخشيد تا نسبت به نعمتهاى او شاكر باشيد)).
قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَاْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ # فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَالِكَ يُحْىِ اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ ءَايَتِهِى لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)(592) ؛ ((به ياد بياوريد هنگامى را كه فردى را به قتل رسانيديد و با هم در باره (قاتل ) اختلاف نموده هر كدام از شما قتل را از خود، دفع كرده و به ديگرى نسبت داديد، (غافل از آنكه ) خداوند متعال ظاهر مى كند آنچه را كه شما مخفى نگه مى داريد پس به شما دستور داديم (كه گاوى را ذبح نموده و) با بعضى از قسمتهاى بدن گاو (كه دم او باشد) به مقتول بزنيد (تا زنده شده و شما را از قاتل خود خبر بدهد) اين چنين خداوند مردگان را زنده مى كند و آيات و نشانهاى قدرت خويش را به شما نشان مى دهد تا بر سر عقل آمده و به خداوند ايمان بياوريد)).
إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَرِهِمْ وَهُمْ اءُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ اءَحْيَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ اءَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ)(593) ؛ ((آيا نديدى (نمى انديشيد) در رابطه با مردمى كه از شهر خودشان به خاطر ترس از مرگ خارج شدند و آنان هزاران نفر بودند (كه در شهرى از شهرهاى شام ساكن بودند و گفته شده كه تعدادشان به هفتاد هزار نفر مى رسيد و خروج آنان از شهر به خاطر وقوع طاعون بوده است )، پس خداوند حكم كرد كه همه بميرند (پس همه مردند و خاك شدند) بعد دوباره آنان را (به درخواست حزقيل پيامبر) زنده نمود (و آن قدر زنده ماندند تا با اجل طبيعى از دنيا رفتند) به درستى كه خداوند صاحب فضل و بزرگوارى بر مردم است (به بندگان خود احسان مى كند)، و لكن اكثر مردم شكرگزار نيستند)).
اتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا اءَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانظُ رْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُ رْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ ءَايَةً لِّلنَّاسِ وَانظُ رْ إِلَى الْعِظَ امِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ اءَعْلَمُ اءَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ).(594)
((آيا (نمى انديشيد) در رابطه با كسى كه (ارميا يا عزير پيامبر) مرور كرد به يك قريه و آبادى كه ديوارهاى آن به روى سقفهاى خانه ها فرو ريخته بود (و ساكنين آن همه مرده بودند) با خودش گفت : خداوند چگونه اين مردگان را بعد از مرگ زنده خواهد كرد (و اين گفتار به خاطر عجز از معرفت يا بيشتر شدن بينش و تفكر الهى او بود، نه انكار بعث و انكار زنده شدن اموات ) پس خداوند متعال او را يكصد سال ميراند، بعد خداوند او را زنده نموده از او (به طريق وحى يا الهام ) پرسيد، چه مدتى در اينجا درنگ كردى ؟ گفت : ((يك روز؛ يا بخشى از يك روز.)) فرمود: ((نه ، بلكه يكصد سال درنگ كردى ! نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود (كه همراه داشتى ، با گذشت سالها) هيچ گونه تغيير نيافته است ! (خدايى كه يك چنين موادّ فاسد شدنى را در طول اين مدت ، حفظ كرده ، بر همه چيز قادراست !) ولى به الاغ خودنگاه كن (كه چگونه ازهم متلاشى شده ! اين زنده شدن تو پس از مرگ ، هم براى اطمينان خاطر توست ، و هم ) براى اينكه تو را نشانه اى براى مردم (در مورد معاد) قرار دهيم . (اكنون ) به استخوانها (ىِ مركب سوارىِ خود) نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته ، به هم پيوند مى دهيم ، و گوشت بر آن مى پوشانيم ! هنگامى كه (اين حقايق ) بر او آشكار شد، گفت : ((مى دانم خدا بر هر كارى توانا است .))
5 - (... وَاءُحْىِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ ...)(595) خداوند از معجزات حضرت عيسى خبر داده ، مى فرمايد: ((به او قدرتى عطا كرديم كه به اذن خدا مردگان را زنده مى نمود)).
پس از اثبات امكان و بلكه وقوع ((رجعت )) مى پردازيم به بيان ادله اى كه بر اثبات رجعت در امت اسلام دلالت مى كند:
1 - شما در آيات فوق الذكر خوانديد كه رجعت در امتهاى گذشته واقع شده و غير قابل انكار است . روايتى را فريقين در كتب حديثى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل نموده اند كه آن حضرت فرمود:
((والذى نفسى بيده لتركبنّ سنن من كان قبلكم حذو النعل بالنعل والقذة بالقذة ، حتى لاتخطئون طريقهم و لا يخطئون سنن بنى اسرائيل ؛(596) به آن خدايى كه نفس من در قبضه قدرت اوست كه سنتهاى امتهاى گذشته بر شما نيز جارى خواهد شد بدون كوچكترين تفاوتى ، طورى كه تخطى از طريقه آنان نكنيد و تخطى از سنن بنى اسرائيل هم بر شما واقع نشود)).
ابن اثير بعد از نقل روايت فوق الذكر در رابطه با معناى ((قذه به قذه )) مى گويد: اين مثل در جايى گفته مى شود كه دو چيز از هر جهت مساوى بوده و تفاوت نداشته باشند.
همچنين روايت فوق الذكر، در صحيح بخارى به دو طريق و با اختلاف كمى در لفظ (كتاب اعتصام به كتاب و سنت ، باب قول النبى صلّى اللّه عليه و آله لتتبعن سنن من كان قبلكم ) نيز نقل شده است .
اگر انسان با انصافى كه تعصب دروازه حقيقت را به روى او نبسته باشد، اين حديث را كنار آيات كريمه اى كه از وقوع رجعت در امم سابقه خبر مى دادند، بگذارد، نتيجه خواهد گرفت كه اين سنت الهى در اسلام نيز هست و مسلّماً عده اى قبل از وقوع قيامت دوباره زنده شده به دنيا باز خواهند گشت .
2 - (وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ اءُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بَِايَتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ)(597) ؛ ((و (به خاطر آور) روزى را كه ما از هر امّتى ، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مى كردند محشور مى كنيم ، و آنها را نگه مى داريم تا به يكديگر ملحق شوند)).
چون مسلّم است كه در روز قيامت ، همه خلق اولين و آخرين محشور مى شوند به طورى كه احدى باقى نخواهد ماند؛ چنانكه خداوند متعال مى فرمايد: (وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الاَْرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ اءَحَدًا)(598) ؛ ((و (به خاطر بياور) روزى را كه كوهها را از جايشان حركت مى دهيم و زمين را آشكار (و مسطح ) مى بينى و همه آنان [انسانها] را بر مى انگيزيم ، و احدى از ايشان را فروگذار نخواهيم كرد)) .
معلوم مى شود كه حشر جماعتى از هر امتى مربوط به قيامت نبوده و بعد از قيامت هم بى معنا خواهد بود؛ زيرا همه محشورند، پس صد در صد اين حشر بايد قبل از قيامت باشد.
تنها چيزى كه هست ، در آيه فوق تصريح به حشر تكذيب كنندگان شده و از رجعت صلحا، چيزى بيان نشده است . ولكن چون مهم اثبات رجعت در اين امت مى باشد اصل عقيده به رجعت ، با همين مقدار نيز ثابت مى شود و اما در رابطه با حشر صلحا، قبل از قيامت بايد به رواياتى كه از منابع وحى الهى ، يعنى اهل بيت عليهم السّلام رسيده است مراجعه شود.
3 - رواياتى كه از طريق اهل بيت عليهم السّلام در تفسير آيه فوق و آيات ديگرى كه مربرط به رجعت است وارد شده و از نظر كثرت در حدّ تواتر است و هر انسان با انصاف و خالى از تعصب وقتى آن روايات را ببيند يقيناً به رجعت اذعان خواهد كرد.
نا گفته نماند كه بعضى از نا آگاهان و كج انديشان اشكالاتى بر مسأ له رجعت كرده اند، چون هر انسان داراى فكر و عقل ، نادرستى آن اشكالات را مى داند، لذا از ذكر اشكالها و جواب دادن به آن خوددارى گرديد.