فرقه شناسى «مفوّضه»
چنان كه گذشت، «مفوّضه» به كسانى اطلاق مىشد كه خلق، رزق، زنده كردن و ميراندن را به پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام نسبت داده، معتقدبودند: خداوند همه امور عالم را به آنان واگذار كرده است. اين كه «مفوّضه» گروهى از «غلات»اند يا جداى از آنها؛ چند ديدگاه مطرح است. در بخشى از روايات، مفوضه به عنوان گروهى جداى از غاليان قلمداد شدهاند. در زمان ائمه عليهم السلام ـ به ويژه در زمان امام رضا عليه السلام ـ نوعاً از اين گروه فراوان نام برده شده است.(46)
در ميان متكلمان و نويسندگان فرق و مذاهب، مفوّضه ـ چه به شكل يك گروه مستقل يا گروهى از غلات ـ حكم يكسانى با غاليان دارند و بر آنان، حكم شرك و كفر جارى شده است. چه بسا بىاشكال باشد كه گفته شود: «غلاتِ مفوّضه» به صورت مضاف و مضاف اليه، وصفى در زبان فارسى و وصف تبيينى در زبان عربى است. گواه اين مدعا بخشى از زيارت حضرت حجت (عج) است كه در آن آمده است:
«الحمد لله الذى هدانا لهذا... و لم يجعلنا من المعاندين الناصبين و لا من الغلاة المفوّضين...».(47)
شيخ مفيد (ره)، مفوضه را جزء غاليان مىداند؛ اما فرقى بين آنان وغلات ديگر قائل مى شود؛ به اين كه مفوضه، اعتراف دارند كه ائمه عليهم السلام حادث و مخلوقاند نه قديم، اما با اين حال آنان را خالق موجودات و رازق آنان مىدانند و مدعى اند كه خداوند، فقط آنان را خلق كرد. سپس كار خلقت جهان و همه كارهاى آن را، به آنان واگذار كرد.(48)
شيخ صدوق (ره) بدون آن كه فرقى ميان مخالفان مفوضه قائل شود، هر دو گروه را ذكر كرده و آنان را كافر و بدتر از يهود، نصارا و مجوس دانسته است.(49)
نويسندگان فرق و مذاهب هم آورده اند:
«مفوضه، اعتقاد دارند كه خداوند واحد ازلى، شخص كاملى كه بدون كم و زياد بود، به جاى خود گذاشت و تدبير و خلقت عالم را به او واگذار كرد. اين شخص، همان محمد، على، فاطمه، حسن و حسين و بقيه ائمه هستند كه در معنا يكى مى باشند. آنان گمان مىكنند كه معرفت خداى قديم ازلى، لازم نيست و بايد محمد صلى الله عليه و آله را شناخت كه خالقى است كه امر خلق به او واگذار شده است و او خالق آسمانها و زمين، و كوه ها، انسان ها، جن و هر آن چه در عالم هست، مى باشد».(50)
يادآورى اين نكته نيز لازم است كه مفوضه، مخالفان عقايد خود را به نام «مقصّره»؛ يعنى، كوتاهى كنندگان در معرفت پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام مىشناختند و مىگفتند:
«چون آنان به اين نكته نرسيدند كه محمد خالق است و امر به او واگذار شده است، بايد مراقب حلال و حرام باشند و اعمال مقرّر در فقه اسلامى را انجام دهند كه درحقيقت اين اعمال، غُل هايى است براى آنان، به منظور عقوبت آنها در كوتاهى در معرفت».(51)