تفويض و معانى مختلف آن
«تفويض» در لغت، به معناى واگذار كردن كارى به ديگرى و حاكم گردانيدن او در آن كار است.(41)
در اصطلاح علم كلام، عبارت است از: «اعتقاد به اين كه خداوند متعال، پس از آفرينش بندگان، آنان را به خود واگذاشت تا هر كارى كه مىخواهند بكنند؛ بدون اين كه در اعمال آنان، نقشى داشته باشد».
البته آن چه مورد بحث ما است، تفويض در معناى ديگرى، غير از نزاع معروف معتزله و اشاعره در باب جبر و اختيار است. همچنين غير از اصطلاح «مفوّضه» درباب «صفات خبرى» است كه معتقداند: «صفاتى مانند «يد» براى خدا ثابت است؛ليكن براى گرفتار نشدن در دام «تجسيم و تعطيل» و «تأويل» بايد معناى آن را به خود خداوند واگذار (تفويض) كرد.
از اين رو، تفويض در احاديث شيعه، در معانى مختلفى وارد شده كه مرحوم علامه مجلسى، آنها را در شش معنا، جمع بندى كرده است كه فهرست آن چنين است:
1. تفويض در امر دين:
اين نوع از تفويض، مى تواند دو معنا داشته باشد:
الف) خداوند، كليه امور دين را به پيامبر صلى الله عليه وآله و امامان معصوم عليهم السلام واگذار كرده است، تا هر چه بخواهند، حلال كنند و هر چه بخواهند، حرام نمايند، بدون اين كه اين احكام را از وحى بگيرند. مسلماً اين معنا، با آموزههاى صريح قرآن، مخالف است؛ چه اين كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از روى هوا و هوس، سخن نمى گويد و هرچه مى گويد، وحى است: «و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى»(42)
ب) خداوند، چون پيامبرش را به كمال رساند و آن حضرت صلى الله عليه وآله به مقامى رسيد كه جز حق و صواب را انتخاب نمى كرد؛ پس اختيار بعضى از امور (مثل تعيين مستحبات در نماز و روزه و...) را به او واگذار كرد و سپس آن حضرت را با وحى تأييد كرد.
اين معنا نادرست نيست و رواياتى در تأييد، آن وارد شده است.(43)
2. تفويض اداره جامعه:
به اين معنا كه امور اجتماعى مردم (مانند امور سياسى، تعليم و تربيت و امثال آن) از سوى خداوند متعال، به پيامبر صلى الله عليه وآله و امامان معصوم عليهم السلام واگذار شد و بندگان، به اطاعت از آنان مأمور شدند.
اين معنا با نصوص كتاب وسنت، سازگارى دارد؛ چنان كه خداوند مى فرمايد: «ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا»؛ «آنچه را پيامبرصلى الله عليه وآله براى شما آورده [و به آن فرمان داده ] در آن چه از آن نهى كرده، بازايستيد».
3. تفويض بيان علوم و احكام:
به اين معنا كه هر گاه، صلاح دانستند احكام را براى بندگان، بيان كنند و هرگاه مصلحت ندانستند، بيان نكنند تا وقت آن فرا رسد. بديهى است يكى از ليستهاى بزرگ پيامبر صلى الله عليه وآله، تبيين و تشريح دين است كه بنابر اعتقاد شيعه، پس از پيامبر صلى الله عليه وآله، اين مهم بر عهده امام معصوم عليه السلام است تا ضمن بيان علوم دينى، از هر گونه تفسير به رأى و تحريف جلوگيرى گردد.
4. تفويض در كيفيت حكم:
يعنى اين اختيار، به آنان وگذار شده كه در مسائل مختلف، طبق ظاهر شرع حكم كنند، يا از علم خدادادى خود استفاده كرده، آن را در كيفيت حكم لحاظ نمايند.
5. تفويض در بخشش:
سرپرستى امر خمس، انفال و بعضى ديگر ا ز امور مالى حكومتى، به آنان واگذار شده و اين اختيار نيز به آنان داده شده است كه در موارد مختلف، هرچه را صلاح ديدند به ديگران ببخشند، يا اين كه آنان را از بخشش محروم كنند.(44)
6. تفويض در آفرينش:
خداوند، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام را آفريد و خلقت، روزى رساندن، تربيت، ميراندن و زنده كردن بندگان را به آنان واگذار كرد.
اين مسأله ممكن است، به يكى از دو معنا باشد؛
الف) پيامبر صلى الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام ، همه اين كارها را با قدرت و اراده خودشان ـ بدون هيچ دخالتى از سوى خداوند ـ انجام مى دهند.
اين ديدگاه، كفرى است صريح و ادله عقلى و نقلى، بر بطلان آن گواهى مىدهند
ب) خداوند، اين كارها را، مقارن با اراده ايشان، انجام مىدهد (ماند اين كه موسى اراده مىكند و مقارن آن، خداوند عصا را تبديل به مار مى كند)، تا بدين وسيله، صدق و راست گويى آنان را به اثبات رساند.
اين معنا اگرچه عقلاً محال نيست؛ اما روايات ردّ «تفويض»، آن را مردود مىشمارد؛ مگر در هنگام ظهور معجزات.(45)
البته در همين موارد نيز استناد حقيقى فعل، به خداوند متعال است و آورندگان معجزه، به اذن و فرمان او كارى را انجام مىدهند و در اين گونه امور، خودشان را به جاى «خالق» نمىگذارند.
«تفويض» مورد نزاع، قسمت اول از معناى ششم است.
گروهى از غلات، تفويض به اين معنا را مطرح مىكردند كه به نام «مفوضّه» شهرت يافتند. آنان همواره مورد انكار و اعتراض ائمه عليهم السلام و اصحاب آنان بوده اند.
عالمان، فقيهان و متكلمان اسلام نيز آنان را طرد نموده، در زمره مشركان و كافران قلمداد مىكردند.