مقام علمى و اجازه روايت
شيخ احمد تا بيست سالگى در «احساء» علوم دينى متداول را فرا گرفت؛ اما جز درس آغازين او، از زندگى تحصيلى وى چيزى در دسترس نيست، لذا برخى بر اين عقيده اند: وى در مراحل بعد، استاد خاصى نداشت و استفاده هاى او، از مجالس درس عالمان، تحصيل به معناى متعارف نبود. به ويژه آن كه او در جايى از آثارش، به كسى به عنوان استاد، استناد نكرده است.(16)
البته مهاجرت او به كربلا و نجف و حضور در درس استادان بزرگ و كسب اجازه روايت، نشانگر حضور تحصيلى او است؛ گرچه مدت آن كم بوده است.
احسايى در سال 1186 ه. ق ، مقارن با آشوب هاى ناشى از حملات عبدالعزيز حاكم سعودى به «احساء»، به كربلا و نجف مهاجرت كرد و در درس عالمانى چون سيدمهدى بحرالعلوم و آقامحمدباقر وحيد بهبهانى، حضور يافت و مورد توجه آنان قرار گرفت.
وى در مدمت اقامت در عتبات، اجازه هاى متعدد روايى، از مشاهير عالمان دريافت كرد. حسين على محفوظ مجموعه هاى از اين اجازه ها را ـ كه حاوى آگاهى هاى سودمند رجالى است ـ جداگانه انتشار داده است. يكى از كسانى كه به احسايى، اجازه روايت داده است، شيخ جعفر كاشف الغطاء است. او براساس دو اثرى كه از احسايى، در فقه وعقايد ديده بود، مقام علمى وى را در اجازه اش ستوده است.(17)
ديگر مشايخ اجازه احسايى عبارتاند از: سيدمهدى بحرالعلوم، ميرزا محمدمهدى شهرستانى، آقا سيد على طباطبايى (معروف به صاحب رياض)، شيخ احمد بحرانى دهستانى، شيخ موسى فرزند شيخ جعفر كاشف الغطاء، شيخ حسين آل عصفور و برادر او شيخ احمد.(18)
از آثار به جاى مانده احسايى، برمىآيد كه وى علاوه بر فقه و ديگر علوم دينى متداول، در فلسفه تبحّر داشته و به دانشهاى گوناگون، مانند رياضيات، طبيعيات قديم و علوم غريبه، (علم حروف، اعداد و طلسمات) نيز آگاه بوده است. تعابيرى كه مشايخ اجازه اش، درباره او به كار برده اند، از دانش گسترده وى در فقه و حديث، حكايت مىكند.