سفرهاى گوناگون و پى در پى
احسايى، در پى شيوع بيمارى طاعون، در عراق، به وطنش (احساء) بازگشت و پس از اقامتى چهار ساله، در سال 1212 ه. ق رهسپار عتبات شد. در بازگشت، بعد از مدتى اقامت در بصره، به «ذورق» در نزديكى بصره رفت و تا سال 1216 ه. ق در آن جا ماند. پس از آن نيز تا 1221 ه. ق چندين بار به طور موقّت در بصره و روستاهاى اطراف آن اقامت داشت. در اين سال به عتبات رفت و از آنجا عازم زيارت مشهد رضوى شد و بين راه، در يزد توقفى كرد. اهل يزد، از او استقبال گرمى به عمل آوردند و وى به اصرار ايشان، پس از بازگشت از مشهد، در يزد مقيم شد.(12)
در اين زمان كه آوازه احسايى در ايران پيچيده بود، فتحعلى شاه قاجار،(13) باب نامه نگارى را با او گشود و از وى براى ملاقات در تهران، دعوت به عمل آورد.(14) احسايى براى آن كه دعوت شاه را نپذيرد، بهانه مى آورد تا آن كه شاه در نامهاى ديگر، بدو نوشت كه آمدنش به يزد با قشون بسيار، تهديدى براى ارزاق مردم آن جا خواهد بود و بار ديگر خواستار آمدن احسايى به تهران شد. وى بالاخره به تهران رفت ولى اصرار شاه را مبنى بر مقيم شدن در تهران نپذيرفت و در سال 1223 ه. ق به همراه خانوادهاش به يزد بازگشت.
احسايى در سال 1229 ه. ق در راه زيارت عتبات، به كرمانشاه وارد شد و با استقبال مردم و شاهزاده محمد على ميرزاى دولت شاه (حاكم كرمانشاه) روبهرو گشت. حاكم اصرار به ملاقات وى، در كرمانشاه داشت و با تعهّدى كه در مورد تدارك سفر هر ساله او به عتبات داد، وى را به اقامت راضى كرد. اين اقامت در كرمانشاه ـ به جز سفرى دو ساله به حج و عتبات ـ حدود ده سال به طول كشيد. سپس به مشهد، يزد، اصفهان و كرمانشاه رفت و پس از يك سال اقامت در كرمانشاه، رهسپار عتبات شد و چندى بعد آن جا را نيز به عزم مكه ترك كرد؛ اما در دو منزلى مدينه، درگذشت و در قبرستان بقيع، دفن گرديد.(15)