تهمت توطئه به امام جواد عليه السلام
دوازدهـم ـ قـطـب راونـدى روايـت كـرده كـه مـعتصم طلبيد جماعتى از وزراء خود را و گفت كه شـهـادت دروغ دهـيـد در حـق محمّد تقى عليه السلام و بنويسيد كه او اراده كرده خروج كند. پس معتصم طلبيد آن حضرت را و گفت : تو اراده خروج كردى بر من ، فرمود: به خدا قسم كـه مـن به جا نياوردم چيزى از اين امر، گفت كه فلان و فلان شهادت مى دهند بر اين كار تـو، پـس ايـشان را حاضر كردند گفتند: بلى اين نامه هاى تو است كه نوشته اى در اين بـاب ، مـا گـرفـته ايم آنها را از بعض غلامان تو.
راوى گفت كه حضرت نشسته بود در صـفـحـه ايـوان پـس سر بلند كرد به سوى آسمان و گفت : خداوندا! اگر اينها دروغ مى گـويـنـد بر من بگير ايشان را، راوى گفت كه نظر كرديم به آن صفحه ديديم كه سخت بـه جـنـبـش و اضـطـراب درآمـده مـى رود و مى آيد و هركس كه بر مى خيزد از جاى خود مى افـتـد، مـعـتـصـم گفت : يابن رسول اللّه ! من توبه كردم از آنچه گفتم دعا كن كه خدا اين جـنـبـش را سـاكـن كـند، گفت : خداوندا! ساكن گردان اين جنبش را، همانا تو مى دانى كه اين جماعت دشمنان تو و دشمنان من اند. پس ساكن شد.(38)