فـصـل پـنـجـم: در بـيـان رفـتـن حـضـرت امـام رضـا عـليـه السـلام از مـديـنـه بـه مـرو و تفويض ماءمون ولايت عهد را به آن سرور ايمان و ذكر مجلس مناظره آن جناب با علماى اديان
مخفى نماند: آنچه از روايات ظاهر مى شود آن است كه ماءمون چون مستقر بر خلافت گشت و فـرمـانـش در اطـراف عـالم نـافـذ گـرديـد و ايـالت عـراق را بـه حـسـن بـن سهل تفويض كرد و خود در بلده مرو اقامت نمود و در اطراف ممالك حجاز و يمن غبار فتنه و آشـوب ارتـفاع يافته بعضى از سادات به طمع خلافت رايت مخالفت برافراشتند، چون خـبـر در مـرو بـه سـمـع مـاءمـون رسـيـد بـا فـضـل بـن سـهل ذوالرياستين كه وزير و مشير او بود مشورت نمود بعد از تدبير و انديشه بسيار، راءى مـاءمون بر آن قرار گرفت كه حضرت رضا عليه السلام را از مدينه طلب نمايد و او را وليـعـهـد خود گرداند تا آنكه ساير سادات به قدم اطاعت پيش آيند و دندان طمع از خلافت بردارند. پس رجاء ابن ابى الضحاك را با بعضى از مخصوصان خود به خدمت آن حـضـرت فـرسـتـاد بـه سوى مدينه كه آن جناب را به سفر خراسان ترغيب نمايند، چون ايـشـان بـه خـدمـت آن حـضـرت رسـيـدنـد حـضـرت در اول حـال امـتـنـاع بـسـيـار نـمـود چـون مـبـالغـه ايـشـان از حـد اعتدال متجاوز گرديد آن سفر اثر را به جبر، اختيار نمود.