فضائل حضرت حمزه و جعفر طيّار عليهماالسّلام

اينك به مختصرى از فضائل حمزه و جعفر اشاره مى كنيم :
ابـن بـابـويـه از حـضـرت امـام رضـا عـليـه السـّلام روايـت كـرده اسـت كـه حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم فـرمود كه بهترين برادران من على است و بهترين عـموهاى من حمزه است و عبّاس با پدرم از يك اصل برآمده است و فرمود كه حضرت در نماز بر حمزه هفتاد تكبير گفت و در (قُرْب الا سناد) از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كـه حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـّلام فـرمـودنـد كـه از مـا اسـت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم كه سيّد پيشينيان و پسينيان است و خاتم پيغمبران اسـت و وصـىّ او كـه بـهـتـريـن اوصـيـاى پـيـغـمـبران است و دو فرزند زاده او حسن و حسين عليهماالسّلام كه بهترين فرزندزاده هاى پيغمبرانند و بهترين شهيدان حمزه كه عمّ او است و جـعـفـر كـه بـا مـلائكـه پـرواز مـى كـنـد و قـائم آل مـحـمـّد صـلوات اللّه عـليـهـم اجـمعين (366). و روايات به اين مضمون بسيار وارد شده است .
و عـلىّ بـن ابراهيم روايت كرده كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه پـروردگـار مـن بـرگـزيـد مرا با سه نفر از اهل بيت من كه من بهترين و پرهيزكارترين ايـشـانم و فخر نمى كنم ، برگزيد مرا و على و جعفر دو پسر ابوطالب را و حمزه پسر عبدالمطّلب را الخ .(367)
و ايضا روايت كرده است از حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام در تفسير آيه :
(مـِنَ الْمـُؤ مـِنـيـنَ رِجـالٌ صـَدَقـُوا م ا عـاهـَدُوا اللّهَ عـَلَيـْهِمْ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً).(368)
كـه مـراد از (مـَنْ قـَضـى نـَحـْبـَهُ) حـمـزه و جعفر (مَنْ يَنْتَظِرُ) علىّ بن ابى طالب است .(369)
و نيز از آن حضرت در (بصائر)(370) روايت شده كه بر ساق عرش نوشته است كه حمزه شير خدا و شير رسول خدا و سيّدالشّهداء است .
و شـيـخ طوسى از جابر انصارى روايت كرده است كه عبّاس مرد بلند قامت و خوشرو بود، روزى به خدمت حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم آمد چون حضرت را نظر بر او افـتـاد تـبـسـّم نـمـود و فـرمـود كـه اى عـمّ! تـو صـاحـب جـمـالى . عـبـّاس ‍ گـفـت : يـا رسـول اللّه ! جـمـال مـرد بـه چه چيز است ؟ فرمود: به راستى گفتار در حقّ؛ پرسيد كه كـمـال مـرد بـه چـه چـيـز اسـت ؟ فـرمـود كـه پـرهـيـزكـارى از مـحـرّمـات و نـيـكـى خـُلق .(371) و از حـضـرت امـام رضـا عـليـه السـّلام روايـت شـده كـه حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـليـه و آله و سلّم فرمودند كه حرمت مرا در حق عبّاس رعايت كنيد كه او بقيه پدران من است .(372)
و ابـن بـابـويـه روايـت كـرده اسـت كـه روزى جـبـرئيـل بـر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد و قباى سياهى پوشيده بود و كمربندى بـر روى آن بـسـتـه بـود و خـنـجـرى بـر آن كـمـربـنـد زده بـود، حـضـرت فـرمـود: اى جبرئيل ! اين چه زىّ است ؟ جبرئيل گفت : زىّ فرزندان عمّ تو عبّاس است ؛ يا محمّد واى بر فـرزنـدان تـو از فـرزنـدان عـمّ تـو عـبـّاس . پـس حـضـرت رسـول صـلى اللّه عليه و آله و سلم از خانه بيرون آمد و با عبّاس ‍ گفت : اى عمّ من ! واى بـر فـرزنـدان مـن از فـرزنـدان تـو، عـبـّاس گـفـت :يـا رسـول اللّه ! اگـر رخصت مى دهى آلت مردى خود را قطع مى كنم . حضرت فرمود كه قلم (373)جارى شده است به آنچه در اين امر واقع خواهد شد.(374)
و از ابـن عـبـّاس روايـت كـرده اسـت كـه روزى عـلى بـن ابى طالب عليه السّلام از حضرت رسـول صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم پـرسـيـد كـه يـا رسـول اللّه ! آيا تو عقيل را دوست مى دارى ؟ فرمود: بلى ، واللّه او را دوست مى دارم به دو دوستى : يكى دوستى او، ديگرى آنكه ابوطالب او را دوست مى داشت و همانا فرزند او كـشـتـه خـواهـد شـد در مـحـبّت فرزند تو و ديده هاى مؤ منين بر او خواهد گريست و ملائكه مـقـرّبـان بـر او صـلوات خـواهـنـد فـرسـتـاد؛ پـس حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـليه و آله و سلّم آن قدر گريست كه آب ديده اش بر سينه اش جارى شـد و فـرمـود: بـه خـدا شـكـايـت مـى كـنـم آنـچـه بـه اهـل بـيت من خواهد رسيد بعد از من .(375) و در ذكر اصحاب حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام بيايد ذكر عقيل و عبداللّه بن جعفر و عبداللّه بن عبّاس ان شاء اللّه تعالى .