ويژگيهاي مسيح(ع) در قرآن
- عيسيعليه السلام بنده خدا و پيامبر او بود:
«قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبِيًّا»؛(292)
«گفت: من بنده خدايم. او كتاب به من داده و مرا پيامبر قرار داده است.»
- او فرستاده خداوند به سوي بنياسراييل بود:
«وَ رَسُولاً إِلى بَني إِسْرائيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ ... »؛(293)
«و رسولي به سوي بنياسراييل كه ميگفت: من نشانهاي از طرف پروردگار شما برايتان آوردهام؛ من از گل، چيزي به شكل پرنده ميسازم. سپس در آن ميدمم و به فرمان خدا، پرندهاي ميگردد … ».
- مسيحعليه السلام، يكي از پيامبران اولوالعزم و صاحب كتاب و شريعت بوده است:
«شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسَى...»؛(294)
«خدا آييني را براي شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود و آنچه را بر تو وحي كرديم و به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش كرديم اين بود كه … ».
در آيهاي ديگر ميفرمايد:
«وَ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِعيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَيْناهُ الْإِنْجيلَ فيهِ هُدىً وَ نُورٌ ... »؛(295)
«و به دنبال آنها (پيامبران پيشين) عيسي پسر مريم را فرستاديم، در حالي كه كتاب تورات را كه پيش از او فرستاده شده بود، تصديق داشت و انجيل را به او داديم كه در آن هدايت و نور بود و … ».
- خداوند، نام عيسي مسيحعليه السلام را براي او برگزيد و وي را در دنيا و آخرت، آبرومند و مقرب قرار داد:
«إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ»؛(296)
«هنگامي كه فرشتگان گفتند: اي مريم! خداوند تو را به كلمهاي از طرف خودش بشارت ميدهد كه نامش مسيح عيسي پسر مريم است، در حالي كه در اين جهان ديگر، صاحب شخصيت و از مقربان الهي است.»
- مسيحعليه السلام، كلمه و روح خداوند بود:
«يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ »؛(297)
«اي اهل كتاب! در دين خود غلو (زيادهروي) نكنيد و در باره خدا غير از حق نگوييد! مسيح عيسي پسر مريم، فقط فرستاده خدا و كلمه اوست كه به مريم القا نمود و روحي از طرف او بود … ».
- او از پاكان و برگزيدگان به شمار ميآمد:
« وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ...)؛
«و [همچنين] زكريا و يحيي و عيسي و الياس، همه از صالحان بودند. ...»
- هر جا كه بود، منشأ خير و بركت بود و به مادرش نيكي ميكرد:
(وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا وَ بَرًّا بِوالِدَتي وَ لَمْ يَجْعَلْني جَبَّاراً شَقِيًّا)؛
«و مرا – هر جا كه باشم – وجودي پر بركت قرار داده و تا زماني كه زندهام، مرا به نماز و زكات توصيه كرده است و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده و جبار و شقي قرار نداده است.»
- مسيح(ع) بر خود، سلام ميفرستاد؛ چنانكه قرآن ميگويد:
(وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا)؛
«و سلام [خدا] بر من در آن روز كه متولد شدم و در آن روز كه ميميرم و آن روز كه زنده برانگيخته خواهم شد.»
- او از كساني بود كه خداوند به آنها كتاب و حكمت آموخته بود:
(وَ يُعَلِّمُهُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ)؛
«و به او كتاب و دانش و تورات و انجيل ميآموزد.»
- او بود كه مژده آمدن پيامبر اسلام(ص) را داد:
(وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ...)؛
«و [به ياد آوريد] هنگامي را كه عيسي پسر مريم گفت: اي بني اسرائيل! من فرستاده خدا به سوي شما هستم، در حالي كه تصديق كنندة كتابي كه قبل از من فرستاده شده (تورات) ميباشم و بشارت دهنده به رسولي كه بعد از من ميآيد و نام او احمد است. ...»
گرچه در قرآن كريم، ويژگيهاي بسياري براي عيسي مسيح(ع) آمده اما سزاوار است در اينجا به گفتگويي ميان او و خداوند اشاره كنم تا از خلال آن به اندازه ادب و بندگي آن حضرت پي ببريم و در ضمن بدانيم كه آن وجود شريف، هيچ گاه خود را خدا نخواند و از همه نسبتهاي ناروا و زشتي كه به او داده ميشود، بيزاري. خداوند ميفرمايد:
(وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُوني وَ أُمِّيَ إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما في نَفْسي وَ لا أَعْلَمُ ما في نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَني بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهيداً ما دُمْتُ فيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَني كُنْتَ أَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ إِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ)؛
«و آن گاه كه خداوند به عيسي پسر مريم ميگويد: آيا تو به مردم گفتي كه من و مادرم را به عنوان دو معبود غير خدا انتخاب كنيد؟ او ميگويد: منزهي تو! من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست بگويم. اگر چنين سخني را گفته باشم، تو ميداني؛ تو از آنچه در روح و جان من است، آگاهي. و من از آنچه در ذات توست، آگاه نيستم. به يقين تو از تمام اسرار و پنهانها با خبري. من جز آنچه مرا به آن فرمان دادي، چيزي به آنها نگفتم. [به آنها گفتم:] خداوندي را بپرستيد كه پروردگار من و پروردگار شماست و تا زماني كه در ميان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم؛ ولي هنگامي كه مرا از ميانشان برگرفتي، تو خود مراقب آنها بودي و تو بر هر چيز گواهي. اگر آنها را مجازات كني، بندگان تو هستند و اگر آنان را ببخشي، توانا و حكيمي. خداوند ميگويد: امروز روزي است كه راستي راستگويان به آنها سود ميبخشد؛ براي آنها باغهايي از بهشت است كه نهرها از زير درختان آن ميگذرد و تا ابد، جاودانه در آن ميمانند. هم خداوند از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنودند. اين رستگاري بزرگ است.»
همانگونه كه آشكار است، مسيح(ع) به شدت مقام الوهيت را براي خود نفي كرده، و از آن بيزاري ميجويد. علامه طباطبايي در تفسير الميزان درباره اين گفتگو ميگويد:
«اين كلام، بس شگفت بوده و فشرده بندگي را با خود، همراه دارد؛ در بردارنده ادبي دلانگيز است كه عيسي مسيح(ع) در برابر خداي خود به كار ميگيرد. او اعتراف ميكند كه حق او نبوده تا درباره خود ادعايي كند؛ چه او در برابر چشم خدا بوده است و اينكه او ذرهاي از آنچه خداوند برايش معين نموده تجاوز نكرده است و چيزي جز آنچه مأمور به گفتنش بوده، نگفته و كاري جز آنچه خداوند مأمور به انجامش نموده، نكرده است و آن كار همان شهادت است. اما درباره آنچه كه خداوند در روز بازپسين با امت او خواهد كرد، ميگويد كه من هيچ جايگاهي ندارم تا ببخشم و يا عذاب كنم و اين خداوند است كه اراده بخشش يا عذاب ميكند.»
با تأملي در آيات مورد بحث در مييابيم كه مسيح(ع) نه تنها الوهيت خود را نفي ميكند، بلكه مسئله فدا و بخشش گناه اصلي با كشته شدن خود را نيز برنتابيده، رد مينمايد.
اندكي با نگاه قرآن به مسيح(ع) و مريم عذرا(س) آشنا شديم. در ادامه به ويژگيهاي عيسي مسيح(ع) در اناجيل پرداخته و زمينه را براي داوري عقلهاي سليم فراهم مينماييم.