پسر انسان
هر كس عهد جديد را به دقت مورد مطالعه قرار دهد، درمييابد كه مسيح عليه السلام، خود، بر اين لقب پاي ميفشارد. در ذيل نگاهي آماري به اناجيل چهارگانه و ميزان به كارگيري اين لقب از سوي خود مسيح عليه السلام خواهيم دوخت.
در انجيل متي، لقب «پسر انسان»، 27 مرتبه از سوي مسيحعليه السلام به كار گرفته شده است:
«متي6: 9، 21: 18، 23: 10، 19: 11، 8: 12، 32: 13، 41: 13، 37: 13، 40: 13، 14: 16، 27: 16، 9: 17، 12: 17، 28: 24، 40: 24، 13: 25، 31: 25، 23: 26، 46: 26، 64: 26.»
در انجيل مرقس، 12 مرتبه:
«مرقس 10: 2، 28: 2، 31: 8، 10: 9، 31: 9، 33: 10، 44: 10، 25: 13، 21: 14، 41: 14، 62: 14.»
در انجيل لوقا، 21 مرتبه:
«لوقا 24: 5، 5: 6، 34: 7، 22: 9، 45: 9، 30: 11، 8: 12، 10: 12، 22: 6، 56: 9، 57: 9، 40: 12، 22: 17، 25: 17، 26: 17، 30: 17، 32: 18، 10: 19، 27: 21، 36: 21، 22: 22، 48: 22، 68: 22.»
و در انجيل يوحنا، 10 مرتبه:
«يوحنا 51: 1، 31: 3، 27: 5، 27: 6، 53: 6، 63: 6، 28: 8، 34: 12، 14: 3.»
اعتقاد من اين است كه تاكيد مسيحعليه السلام بر لقب «پسر انسان»، اشارهاي روشن بر جهت انساني اوست. او مانند ديگر انسانها گرسنه ميشد، تشنه ميگشت، ميخوابيد، تفريح ميكرد، درد ميكشيد، و به بسياري از امور ديگر احتياج پيدا ميكرد. وي با اين تاكيد ميخواست بيان كند كه انساني مانند ديگر انسانهاست و تنها تفاوتش با ديگران آن است كه به او وحي ميشود و همچون ديگر پيامبران با آسمان ارتباط دارد.
اما مسيحيان در اين لقب، چيز ديگري را ميجويند. آنها معتقدند كه مسيحعليه السلام در خواري و درد با ما شريك است؛ ولي از آنرو كه او پسر انساني است كه داراي ريشهاي آسماني ميباشد، «آدم» جديدي هم هست. او آغازگر بشريت نوين محسوب ميشود. بنابراين، او آدمي آسماني است كه ايمان آورندگان به او در قيامت به صورت او برخواهند خاست.
همچنين مسيحيان اعتقاد دارند كه «پسر انسان» عبارتي دشوار است كه از يك سو بر بلندي مرتبه مسيحعليه السلام اشاره دارد و از سوي ديگر، پرده افكني كرده، او را در حجاب نگاه ميدارد. از اين رو، مسيحيان از عبارت «پسر انسان» به معاني فراواني دست مييابند كه در ابتدا به ذهن نميآيد؛ مثلا هنگامي كه مسيحعليه السلام اين عبارت را به كار ميبرد، به عهد قديم و خواب دانيالعليه السلام اشاره دارد؛ آنجا كه دانيالعليه السلام از پسر انسان وجود ازلي (خدا) ياد ميكند كه بر همه انسانها و پادشاهان حكومت خواهد كرد.(141)
و اما عقايد و روايات يهودي بر تمايز آشكار ميان «پسر انسان» و «وجود ازلي» آن تاكيد دارد. از اين رو، يهوديان به كارگيري اين لقب را توهين روشني به خداوند ميدانستند. انجيل متي در اين باره ميگويد: «كاهن اعظم به او گفت: تو را به نام خداوند زنده تو قسم ميدهم كه جواب بدهي: آيا تو مسيح فرزند خدا هستي يا نه؟ عيسي جواب داد: بلي، هستم و يك روز پسر خدا را (مرا) خواهيد ديد كه در دست راست قوت (خدا) نشسته و بر ابرهاي آسمان ميآيد. ناگهان، كاهن اعظم لباس خود را دريد و فرياد زد: كفر گفت! كفر گفت!» (142) براي يهوديان آشكار بود كه مسيحعليه السلام، ادعايي فراتر از پيامبري كرده و خود را به مرز الوهيت رسانده است.
به راستي چگونه ميتوان اين كلام را فهميد كه مسيحعليه السلام، انسان و فرزند انسان بوده و در همان حال خدا و فرزند خدا باشد. آري، ممكن است كه انسان با عبادت و اطاعت از مولايش به چنان درجه عالي قرب الهي برسد كه توانايي تصرف در جهان را بيابد؛ اما آيا او هرگز خدا خواهد شد! عقل انساني چنين امري را قبول نميكند.