سخنى درباره عبدالله بن سبا
عبدالله بن سبا مرد جنجال برانگيز تاريخ از اهالى يمن و ملقب به ابن اسواء است . تاريخ نگاران او را مردى يهودى از اهالى يمن دانسته كه مادرش زنى حبشى بود و خود در عصر حكومت عثمان بدنيا آمد و اسلام خود را ظاهر نموده و پس از مدتى مردم را عليه عثمان شورانده و دعوت به خدايى امام على بن ابيطالب كرده است . برخى از محققين ، وجود عبدالله بن سبا را از جمله موهومات دانسته و معتقدند كه اصلا چنين كسى وجود خارجى نداشته است .(245)
علامه سيد مرتضى عسكرى گفته است كه طبرى ، وجود عبدالله بن سبا را از قول سيف بن عمر تميمى - متوفى به سال 170 هجرى - در ذكر حوادث سال 30 هجرى نقل كرده و چون سيف بن عمر از دروغ پردازان و جعالان بزرگ تاريخ شمرده مى شود در اين صورت ، وجود عبدالله بن سبا، از جعليات سيف بن عمر است .
استاد محمد جواد مشكور گفته است : سبائيه از گروه غلاة و گزافه گويان و از پيروان عبدالله بن سبا هستند كه پدرش سبا و مادرش اسود مى باشد. او از مرمان يمن و از يهوديان صنعا بود، و پس از قبول اسلام به حجاز و كوفه و بصره سفر كرد و در زمان حكومت عثمان به دمشق رفت ، و مردم آن شهر او را بيرون كردند و به مصر رفت و در شورشى كه عليه عثمان رخ داد او از سردستگان مخالفان بود. عبدالله بعد از سال 40 هجرى درگذشت .(246)
پيروان و ياران ابن سبا، اولين گروهى بودند كه قائل به غيبت امام على (عليه السلام ) و بازگشت او به اين جهان شدند، و گفتند: وى كشته نشده و نمرده تا عرب را با چوبدست خود براند، و زمين را كه از ستم و بيدادگرى پرگرديده پر از عدل نمايد.
عبدالله بن سبا چون در حق امام على (عليه السلام ) گزافه گوئى را آغاز نمود، حضرت فرمان كشتن او را صادر فرمود. گروهى در هنگام اين فرمان فرياد برآوردند كه مى خواهى مردى را كه مردم را به دوستى خاندان رسالت مى خواند و از بد خواهانت بيزارى مى جويد گردن بزنى و او را بكشى ؟ امام على (عليه السلام ) از كشتن او چشم پوشى نمود و او را به مداين تبعيد كرد، و چون خبر شهادت امام على (عليه السلام ) در مداين به عبدالله بن سبا رسيد به خبر آورنده گفت : تو دروغ مى گوئى ، امام على نمرده است ، اگر مغز او را در هفتاد انبان مى كردى و هفتاد گواه بر كشته شدن او مى آوردى باز هم باور نمى كردم ، او كشته نشده و نخواهد مرد تا جهان را پر از عدل و داد نمايد.
ماجراى عبدالله بن سبا و گزافه گوئيهاى او درباره امام على بن ابيطالب (عليه السلام ) در احاديث و روايات شيعه فراوان آمده است ، كه قبلا ياد شد. مورخان اسلامى همچون طبرى و مسعودى و يعقوبى و ديگران روايات او را با اختلاف آورده اند. و از بزرگان شيعه مانند: محمد بن قولويه و شيخ طوسى و كشى و ديگران رضوان الله عليهم روايات مربوط به عبدالله بن سبا را از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام نقل كرده اند، بنابراين قول به موهوم بودن وجود او قولى صائب و قابل توجه نيست . براى اطلاع به منابع زير رجوع شود:
1- فرق الشيعه نوبختى ص 22 و 23.
2- المقالات و الفرق ص 20 و 23
3- رجال كشى ص 10 و 108
4- رجال مامقانى ج 2 ص 183 و 184
5- البدء و التاريخ ج 5 ص 129
6- لسان الميزان ج 3 ص 289
7- تهذيب ابن عساكر ج 7 ص 428
8- آراء ائمه الشيعة الامامية فى الغلاة صفحات 193، 194، 55، 56، 77، 143.
9- تاريخ شيعه و فرقه هاى آن در اسلام تا قرن چهارم صفحات 152، 153، 154، 157، 159، 161.
10- تاريخ يعقوبى ج 2 ص 197.
11- طبقات شافعيه ج 3 ص 26.
12- عرصة الاحمديه ص 35 و ص 36.
13- حسين در فلسفه تاريخ صفحات 5، 9 و 20 طبع لكنهو.
14- فرهنگ فرق اسلامى صفحات 224، 225 و 226.
به هر حال غلاة و گزافه گويان در عصر هر يك از امامان تا زمان امام حسين عسكرى (عليه السلام ) بوده اند و هر يك از فرق آنان خود را از ياران ائمه (عليه السلام ) قلمداد كرده اند و ائمه صلوات الله عليهم اجمعين آنان را لعن و نفرين نموده اند.