واژه مغ
((مغ )) واژه مترادف مجوس مى باشد كه لفظ آشورى آن ((مج ماج )) يعنى((بزرگ و عظيم )) است .((موبد)) يا ((مگويت )) سابقهاستعمال بسيار قديمى دارد. اين واژه به پيشوايان دين زرتشت اطلاق شده است . روحانيتزرتشت مقام تشريفاتى و موروثى است كه از پدر به پسر مى رسد و ديگران را چنينحقى نبوده است . بنابراين گفته ((هرودت )) مبنى بر اين كه : ((لفظ مغ به قبيله وطايفه خاصى از مادها اطلاق مى شده )) درست نمى باشد. بلكه مغان يك طبقه مذهبى بودهاند كه با فلسفه و تعاليم زرتشت آشنائى داشتند. مغان از دوران زرتشت تا به امروزسمت پيشوائى دين زرتشت را بر عهده داشته و دارند.
آنان در ديدگان ايرانيان ازفرزانگان و دانشمندان بشمار مى آمدند. ((مغ )) يعنىحامل علم الهى و ستايشگر پروردگار است . در عهد عتيق ((مغ )) به معناى ((چادوگر))آمده است . در زبان يونانى نيز به همين معنا بكار رفته است . در سنگ نوشته بيستون(كتيبه داريوش ) آمده است كه : ((گوماتا)) از جماعت ((مغ ها)) بر آن شد كه خانوادههخامنشى پارس را منقرض كند؛ ولى ((داريوش )) بر او پيروز شد و گروه بسيارى ازمغ ها را بكشت و حكومت هخامنشى را نجات داد. ((هرودت )) مى گويد: مغ ها تاقبل از پارسيان بر سكنه بومى باستان ايران نفوذ سياسى و مذهبى زيادى داشتند. درمذهب زرتشت بسيارى از اصول عقايد مغان از جمله احترام به آتش مورد توجه قرار گرفت... همين باعث شد تا مورخان اسلامى مغان و زرتشتيان را پيرو يك عقيده بدانند.(437)