تبعيد سران بابي، به تركيه
كم كم مسلمانان عراق متوجه خاطر بابيان و ادعاهاي گوناگون آنها شدند، اظهار تنفر علما و مردم روز به روز نسبت به آنها شديدتر شد، و شكايت خود را به دولت ايران رساندند، دولت ايران هم به وسيله ي سفير خود در اسلامبول (واقع در تركيه) از سلطان عثماني (عبدالعزيز) كه در آن زمان بر عراق نيز حكومت داشت تقاضا نمود كه بابي هاي جمع شده ي در بغداد را به جاي ديگر تبعيد كند، سلطان عثماني دستور داد تمام بابيان را به اسلامبول تبعيد كردند بابي ها در حدود چهار ماه در اسلامبول اقامت كردند.
وقتي كه اين گروه بابي به اسلامبول رسيدند، تا اين تاريخ حسينعلي بهاء هيچ گونه ادعايي نداشت و همواره خود را پيرو سيد علي محمد باب معرفي مي كرد و برادرش ميرزا يحيي را، جانشين باب مي دانست، ولي طولي نكشيد كه آتش كدورت بين دو برادر (ميرزا يحيي و ميرزا حسينعلي) شعله ور شد، و به همديگر نسبت هاي ناروايي دادند، سرچشمه ي تمام نزاع ها رياست بود، حسينعلي مي خواست از آن تاريخ به بعد كوس استقلال بزند.
ولي ميرزا حسينعلي براي وارونه جلوه دادن مطلب در كتاب بديع صفحه 379 علت اختلاف را بي عفتي ميرزا يحيي دانسته كه گويد:
«علت و سبب كدورت جمال ابهي [1] از ميرزا يحيي و الله الذي لا اله الا هو اين بود كه در حرم نقطه روح ماسواه فداه تصرف نمود، با اين كه در كل كتب سماوي حرام است و بي شرمي او به مقامي رسيد كه مخصوص زوجات خود را در مكتوبات خود را در مكتوبات خود، مع ذلك دست تعدي و خيانت به حرم مظهر مليك علام گشود، فاف له و لوفائه و كاش به نفس خود قناعت مي نمود بلكه او را بعد از ارتكاب خود وقف مشركين نمود، و جميع اهل بيان شنيده و مي دانند سيئات او را.» [2] .
* * *
[1] از القاب حسينعلي بهاء.
[2] ناگفته نماند از كتاب بديع حسنعلي بهاء كه در همان ادرنه نوشته شده استفاده مي شود كه اختلاف بهاء و ازل در سال هاي اول ادرنه صورت گرفته است (بررسي و محاكمه باب و بهاء ج 2، ص 14).