9 ـ ابعاد سياسي حج در سخنان پيشوايان معصوم
1 - امام صادق - ع - پيرامون فلسفه حج و اسرار تشريع آن چنين مي فرمايد:
«وَجَعَل فِيهِ الإجتماعَ مِنَ المَشْرِقِ والْمَغْرِبِ لِيَتَعارَفُوا ولِتُعْرَفَ آثارُ رسولِ اللَّهِ وتُعْرفَ أخبارُهُ ولا تُنْسي، ولو كانَ كلُّ قَوْمٍ إنَّما يَتَّكلُونَ عَلي بِلادِهِمْ وما فيها هَلَكُوا، وخَرِبَتِ الْبِلادُ وَسَقَطَ الْجَلْبُ وَالأَرْباحُ وعَمِيَتِ اْلأَخْبارُ وَلَمْ يَقِفُوا عَلي ذَلِكَ، وذلك عِلَّةُ الْحَجِّ». [1] .
«در سرزمين مكه اجتماعي از شرق و غرب پديد آورد تا همديگر را بشناسند و آثار رسول اللَّه (احاديث و اخبار) شناخته شود و فراموش نشود و اگر هر گروهي به آنچه كه در سرزمينهاي خود جريان دارد تكيه مي كرد، نابود مي شدند و بلاد روي زمين رو به ويراني مي گذاشت و امر تجارت و بازرگاني به تباهي مي گراييد اخبار و گزارشها به دست افراد نمي رسيد اين است فلسفه حج.»
اين جمله مي رساند كه حج داراي ابعاد علمي، اقتصادي و سياسي است و در حقيقت موسم حج حلقه اتصالي است ميان مسلمانان كه از اين طريق به تبادل اخبار و اوضاع جاري جهان و كسب آگاهي از آثار و سنتهاي رسول خدا كه از طريق صحابه و تابعان و محدثان در شرق و غرب عالم پخش شده، بپردازند و در ضمن هر گروهي متاع بلاد خود را در آنجا عرضه كرده و راه بازرگاني و نحوه مبادله كالاها شناخته شود.
2 - و باز امام صادق - ع - مي فرمايد:
«ما مِنْ بُقْعةٍ أَحَبُّ اِلَي اللَّهِ مِنَ المَسْعي لأِنَّه يُذَلُّ فِيهِ كُلُّ جَبَّارٍ». [2] .
هيچ نقطه اي از جهان براي خدا محبوبتر از محل سعي بين صفا و مروه نيست زيرا در اين نقطه همه گردنكشان خوار و ذليل مي شوند و عبوديت و بندگي خود را به نمايش مي گذارند.
3 - تاريخ به روشني گزارش مي دهد كه سلف صالح از صحابه و تابعان، از اين موسم به نفع اسلام و مسلمانان بهره مي گرفتند و نطفه بسياري از حركتها و جنبشهاي آزاديبخش در اين موسم بسته مي شد و ملتها را به پرخاشگري و ستيزه جويي با حُكّام ظالم دعوت مي كردند در اين مورد كافي است به سخنان حسين بن علي در روز منا گوش فرا دهيم. آن حضرت در موسم حج فرزندان هاشم و شخصيتهاي بزرگ و زنان و علاقمندان آنان و حتي گروهي از انصار را، كه به وي علاقه داشتند، در سرزمين منا گرد آورد، بگونه اي كه جمعيتي متجاوز از هزار نفر پاي سخنراني اش حاضر شدند. در اين موقع فرزند پيامبر در حالي كه صحابه و فرزندانشان سراپا گوش بودند سخنان خود را چنين آغاز كرد:
اَمّا بَعْدُ فِانَّ هذَا الطّاغِيةَ قَدْ صَنَعَ بِنا ما قد عَلِمْتُم وَرأيتُمْ وَشَهِدْتُمْ وبَلَغَكُم وإنّي أُريدُ أَنْ اَسْأَلَكُمْ عَنْ أشْياءَ فَاِنْ صَدَقْتُ فَصَدِّ قُوني وإنْ كَذِبْتُ فَكَذِّبُوني اِسمَعُوا مَقالَتي وَاكْتُموا قَوْلي ثُمَّ ارْجِعُوا إلي أَمصْارِكُمْ وقَبائِلِكُم مَنْ أَمَّنْتُمُوهُ وَوَثَقْتُمْ بِهِ فَادْعُوهُم إلي ما تَعْلَمُونَ فَإِنِّي أَخافُ أَنْ يَنْدَرِسَ هذَا الْحَقُّ وَيَذْهَبَ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَو كَرِهَ الْكافِرون...» [3] .
«پس از ستايش خدا و درود بر پيامبر او، اي مردم بدانيد كه اين طغيانگر (معاويه) همانطور كه مي دانيد و ديده ايد و به شما رسيده است، چه كارهاي بدي درباره ما انجام داد! من از شما اموري را سؤال مي كنم اگر راست مي گويم مرا تصديق كنيد و اگر دروغ مي گويم سخن مرا تكذيب كنيد، هم اكنون سخن مرا بشنويد و آن را در دل پنهان داريد سپس به بلاد و اوطان و ميان قبائل خود باز گرديد، هر فردي كه او را امين مي شماريد و به او اعتماد داريد او را به آنچه كه مي دانيد (وظيفه شرعي)، دعوت كنيد من مي ترسم كه آيين حق فرسوده گردد و محو شود هر چند خدا پايان رسان نور خود است، اگر چه كافران آن را بد شمارند.»
آنگاه حسين - ع - بخشي از آياتي را كه در حق خاندان پيامبر فرود آمده است، تلاوت كرد و به مردم سوگند داد كه در بازگشت به بلاد خود سخنان او را به آن گروه از مردم كه اعتماد دارند برسانند سپس از كرسي خطابه پايين آمد و مردم متفرق شدند.
اين تنها حسين بن علي نيست كه از اين اجتماع عظيم بهره برداري كرد، حتي برخي از اهل كتاب كه تحت حمايت حكومت اسلامي مي زيستند، گاهي كه مورد تعدي قرار مي گرفتند، در اين مراسم دادخواهي كرده و حق خود را از حاكم اسلامي مي طلبيدند و اين گواه بر وجود چنين سنّتي در ميان مسلمانان مي باشد.
تاريخ مي گويد:
يكي از قبطيان در دوران حكومت عمرو عاص در مصر با فرزند حاكم به مسابقه پرداخت و در مسابقه پيشي گرفت، پيروزي يك قبطي بر فرزند حاكم، بر عمروعاص و فرزندش گران آمد و سرانجام به وسيله فرزند عمرو مضروب شد.
قبطي در موسم حج جريان را به حاكم وقت (عمر بن خطاب) رسانيد و مظلوميت خود را تشريح كرد، عمر فرزند عاص را طلبيد و جمله معروف خود را در اين مورد گفت:
«مَتي إسْتَعْبَدْتُمُ الناسَ وقَدْ وَلَدَتْهُمْ اُمَّهاتُهُمْ أَحْراراً.» [4] .
«از چه زماني مردم را برده خود قرار داده ايد در حالي كه آنان آزاد از مادران زاييده شده اند؟!»
آنگاه قصاص فرد مضروب را از ضارب گرفت.
تاريخ كه از اين حوادث بسيار نقل كرده، خود گواه بر اين است كه اين موسم تنها موسم عبادت و پرستش منهاي ديگر ابعاد نيست. جايي كه حج مركز طرح شكايت است، چرا جاي طرح شكايت از دست استعمارگران شرق و غرب نباشد.
* * *
[1] بحار الانوار، ج 99، ص 33 نقل از علل الشرايع صدوق.
[2] بحارالانوار، 19، ص 49.
[3] كتاب سليم بن قيس التابعي الكوفي الهلالي، ص 18.
[4] دائرة المعارف فريد وجدي، ماده حج، ج 3، ص 350.