دليل دوم

وهابيان كه با تأسيس هر نوع مجلس سوگواري براي شهيدان راه خدا مخالفند، درباره سرگذشت حضرت يعقوب چه مي گويند؟ اگر اين پيامبر بزرگوار، امروز در ميان نجديها و پيروان محمد بن عبدالوهاب زندگي مي كرد، درباره او چگونه به داوري مي نشستند؟
او شب و روز در فراق يوسف مي گريست و از همه كس جستجوي فرزند دلبند خود را مي نمود. در فراق و اندوه جدايي او آنقدر گريست كه بينايي خود را از دست داد. [1] .
بيماري و فقدان بينايي يعقوب، مايه فراموشي يوسف نگرديد، بلكه هر چه وعده وصل نزديكتر مي شد، آتش عشق او به فرزند در دلش شعله ور تر مي گرديد، و لذا از فرسنگها راه، بوي يوسف را استشمام مي كرد. [2] و به جاي اين كه ستاره (يوسف) به دنبال خورشيد (يعقوب) باشد، آفتاب انديشه او در بدر به دنبال يوسف بود.
چرا چنين اظهار علاقه اي در حال حيات، صحيح و عين توحيد است ولي پس از مرگ، كه دل انسان، سوز و گداز بيشتر و پيچ و تابي زيادتر پيدا مي كند، جرم و شرك باشد؟!
حال اگر يعقوب هاي زمان ما، در هر سال، در روز وفات يوسف هاي خود دور هم گرد آيند و در ارزش هاي اخلاقي و ملكات نفساني يوسف ها سخن بگويند و بر اثر تأثر، قدري اشك بريزند، آيا به اين عمل، فرزندان خود را پرستش كرده اند. [3] .
* * *
[1] «وَابيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْن»، يوسف: 84.
[2] «اِنّي لَأجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلا أَنْ تُفَنِّدُونِ»، يوسف: 94.
[3] افزون بر اين، روايات متواتري درباره اقامه مراسم عزا درباره مظلومان از خاندان رسالت وارد شده است و مرحوم علامه اميني بخشي از روايات را كه در كتابهاي برادران اهل سنت آمده، در كتاب «سيرتنا وسنّتنا» گرد آورده است.