دليل سوم
شكي نيست كه مودّت ذوي القربي، يكي از فرائض اسلامي است كه قرآن با صراحت ما را به آن دعوت نموده است، حال اگر كسي بخواهد به اين فريضه مذهبي، پس از چهارده قرن، عمل كند راه آن چيست؟ آيا جز اين است كه در روزهاي شادماني آنان، شادمان و در ايام غم و اندوه آنان اندوهناك گردد؟
اگر براي ابراز خرسندي خود مجلسي بر پا نمايد كه در آن محفل، تاريخ زندگي و فداكاري هاي آنان را بازگو كند و يا مظلوميت و محروميت آنان را از حقوق حقه خويش بيان نمايد، جز ابراز علاقه و اظهار مودّت به ذوي القربي كار ديگري انجام داده است؟ و اگر چنين فردي براي ابراز علاقه بيشتر، سري به دودمان آنان بزند و در كنار مدفن آنان حاضر گردد و اين گونه مجالس را در كنار قبور آنان بر پا كند، در نظر عقلاي جهان و خردمندان بصير و بينا جز ابراز علاقه و مودّت، كار ديگري كرده است؟!
مگر اين كه وهابي بگويد: بايد مودت و محبت در سينه ها حبس ومكتوم گردد و هيچ كس حق اظهار مودت و ابراز آن را ندارد.
زمان پيامبر گرامي و پس از وي، كه دوران تحول عقايد و انقلاب انديشه ها بود، ملل و اقوام مختلف با فرهنگ ها و آداب و رسوم گوناگون به اسلام روي مي آوردند و با گفتن شهادتين، اسلام آنان پذيرفته مي شد و هرگز بناي پيامبر و رهبران پس از وي اين نبود كه تمام آداب و رسوم ملل و اقوام را با تأسيس دايره تفتيش عقايد، سانسور و ذوب كنند و همه را در بوته بريزند و در قالب ديگري درآورند كه هيچ گونه شباهت با قالب هاي پيشين نداشته باشد.
احترام بزرگان، تأسيس مجالس ياد بود، حضور بر سر خاك و ابراز علاقه به آثار آنان، مرسوم تمام ملل و اقوام جهان بوده و هست و هم اكنون ملت هاي شرق و غرب، براي زيارت اجساد موميايي و مدفن رهبران ديرينه خود ساعتها در صف انتظار مي ايستند تا در كنار جسد و قبر آنان ابراز علاقه كنند و اشك شوق از گوشه چشمان خود فرو ريزند و اين را نوعي احترام كه از عواطف دروني آنان سرچشمه مي گيرد، حساب مي نمايند.
هرگز ديده نشده كه پيامبر پس از تفتيش عقايد افراد و پس از بررسي رسوم و آداب زندگاني آنها، اسلام آنان را بپذيرد، بلكه به همان ابراز شهادتين اكتفا مي ورزيد و اگر اين گونه آداب و رسوم، حرام و يا پرستش بزرگان بود، بايد پس از اخذ بيعت و پيمان بر تبرّي از آنها، اسلام اقوام و ملل را بپذيرد در صورتي كه هرگز چنين نبوده است.