دليل نخست

قرآن مجيد بر كساني كه پيامبر اسلام را گرامي مي دارند ارج مي گزارد و مي فرمايد:
«فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَبَعُوا النُّورَ الَّذِي اُنزِلَ مَعَهُ اُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». [1] .
«آنان كه به پيامبر ايمان آوردند و او را گرامي داشته، ياريش كردند و از نوري كه (قرآن) به او فرستاده شده است پيروي كنند، رستگارانند.»
جمله هايي كه در اين آيه وارد شده است، عبارتند از: 1 - آمنوا به 2 - عَزَّروه 3 - نصروه 4 - واتَّبعوا النّور....
آيا كسي احتمال مي دهد كه جمله هاي: آمنوا به، نصروه، واتَّبعوا النور، مخصوص زمان پيامبر باشد؟ بطور مسلم نه، اگر چنين احتمالي درباره اين سه جمله داده نمي شود، قطعاً جمله «عزَّروه» كه به معناي تعظيم و تكريم است [2] مختص زمان پيامبر نيست و اين رهبر عاليقدر، پيوسته بايد مورد احترام و تعظيم گردد.
آيا ترتيب دادن مجالس يادبود در روزهاي بعثت و ولادت، القاي خطابه و سخنراني و قرائت اشعار سازنده، مصداق روشن «وعزّروه» نيست؟
شگفتا! كه گروه وهابي در برابر رؤسا و زمامداران خود، آنچنان تعظيم و كرنش مي كنند و از يك بشر عادي چنان تجليل بجا مي آورند كه انجام يك صدم آن را درباره پيامبر و منبر و محراب او، بدعت مي خوانند و سرانجام اسلام را، در نظر ملل جهان، يك آيين خشك و عاري ازاحساس و عاطفه معرفي مي نمايند و شريعتي را كه سهل و آسان، مطابق فطرت و عواطف انساني و در جذب و پذيرش افراد، بلند نظر است، آيين خشك كه عواطف انساني را در تعظيم و تكريم بزرگان ناديده گرفته و توانايي جذب و پذيرش اقوام و ملل جهان را ندارد، مي شناسانند.
* * *
[1] اعراف: 157.
[2] به مفردات راغب ماده «عزّر» مراجعه فرماييد.