حديث چهارم: توسل پيامبر به حقّ خود و پيامبران پيشين
«لمّا ماتَتْ فاطِمَةُ بِنْتُ أسَدٍ، دَخلَ عَلَيْها رسولُ اللَّهِ - صلّي اللَّه عليه وآله وسلّم - فَجَلسَ عِنْدَ رأسِها، فَقالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يا أُمِّي بَعْدَ أُمِّي ثُمَّ دَعا رَسُولُ اللَّهِ - صلّي اللَّه عليه وآله وسلّم - أُسامَةَ بْنَ زَيْدٍ، وَأبا أيُّوبَ الأنْصارِي وَعُمَرَبْنَ الْخَطَّابِ وَغُلاماً اَسْوَدَ، يَحْفِرُونَ، فَحَفرُوا قَبْرَها، فَلَمَّا بَلَغُوا اللَّحْدَ، حَفَرَ رَسُول اللَّهِ بِيدهِ وَأَخْرجَ تُرابَهُ، فَلَمَّا فَرغَ دَخَلَ رسُولُ اللَّهِ - صلّي اللَّه عليه وآله وسلّم - فَاضْطَجَعَ فيهِ، ثُمَّ قالَ: اللَّهُ الّذي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهوَ حَيٌّ لايَمُوتُ، إغفرْ لأمِّي فاطِمَةَ بِنْتَ أسَدٍ وَوَسِّعْهُ عَلَيْها مَدْخَلَها بِحَقِّ نَبِيَّك والأنبياء الذّينَ مِنْ قَبْلي.»
«هنگامي كه فاطمه دختر اسد درگذشت، رسول خدا - ص - پس از اطلاع از مرگ وي، بر بالينش نشست و فرمود: اي مادرم پس از مادرم، خدا تو را رحمت كند. سپس اسامه و ابو ايوب و عمر بن خطاب و غلام سياهي را خواست كه قبري آماده سازند، وقتي قبر آماده شد، پيامبر خدا لحدي ساخت و خاك آن را با دست خود درآورد و در قبر، رو به پهلو دراز كشيد و اينگونه دعا كرد:
خدايي كه زنده مي كند و مي ميراند و او زنده است و نمي ميرد، مادرم فاطمه دختر اسد را بيامرز و جايگاه او را وسيع و فراخ گردان، به حق پيامبرت و به حق پيامبراني كه پيش از من بودند.»
نويسنده كتاب «خلاصة الكلام» مي گويد:
«اين حديث را طبراني در معجم كبير و اوسط خود و نيز ابن حبان و حاكم نقل كرده اند و صحت آن را تصديق نموده اند.»
سيد احمد زيني دحلان در كتاب «الدرر السنية في الرّد علي الوهابيه» مي نويسد:
«محدث معروف، ابن ابي شيبه اين حديث را از جابر نقل كرده و نيز ابن عبدالبر از عباس و ابو نعيم از انس نقل نموده اند. و همه اين مطالب را جلال الدين سيوطي در جامع كبير آورده است.»
نگارنده، اين حديث را به صورت ياد شده از دو كتاب نقل مي كند، كه برخي از آن مشتمل بر دعاي مورد بحث هست و برخي ديگر نيست:
1 - حلية الاولياي «ابونعيم اصفهاني» جلد سوم، صفحه 121
2 - وفاء الوفاي «سمهودي» جلد سوم، صفحه 899