شعبى
شعبی (م 303ـ 310هـ):
او، عامر بن شراحبل، ابو عمرو كوفی است كه شش سال پس از خلافت عمر به دنيا آمد.([1107]) او يكی از بزرگترين راويان حديث اهل سنت است كه روايات او در سرتاسر کتابها حديثی و به ويژه صحاح پراكنده است.
ابن حجر در تقريب، درباره وی میگويد:
«... ثقة مشهور، فقيه فاضل...»([1108])
او خود میگويد: پانصد تن از اصحاب پيامبر(صلی الله علیه و آله) را درك كردم كه میگفتند:
«عليّ و طلحة و الزبير في الجنّة»([1109])
همين روايت در دروغگو بودن او كفايت میكند. با وجود اين او را آنقدر بزرگ و ثقه میدانند كه درباره اش گفته اند:
«مرسل الشعبي صحيح ولا يكاد يرسل إلا صحيحا»([1110])
او از محدثانی بود كه سر در دربار خلفای اموی ـ مروانی میجنبانده و مورد عنايت و توجه آنان بوده است. او ساليان درازی از عمر خود را در دمشق، شام و در دوران عبدالملك مروان گذارند، و در آنجا حديث گفته؛ و روشن است كه با توجه به آنچه درباره ی سياست امويان دربارهی اهلبيت علیھم السلام گفته شد؛ او چه احاديثی را میگفته و چه احاديثی را نمیگفته است. او آنقدر تحت حمايت دستگاه خلافت بود كه بی هيچ واهمه ای برخی از صحابه را دروغگو میخواند.
ذهبی میگويد:
«... ربيعة بن يزيد، قال: قعدت إلی الشعبي بدمشق في خلافة عبدالملك فحدّث رجل من الصحابة عن رسول الله صلی الله عليه وآله وسلم أنه قال: اعبدوا ربكم ولا تشركوا به شيئا وأقيموا الصلاة وآتوا الزكاة وأطيعوا الامراء، فان كان خيرا فلكم وإن كان شرا فعليهم وانتم منه برآء. فقال له الشعبي: كذبت»([1111])
او در زمان عبدالملك، جليس و انيس خليفه و مستشار ويژه او بوده؛ تا جايی كه عبدالملك، او را به عنوان سفير خود به دربار پادشاهان، از جمله پادشاه روم([1112])، میفرستاده است:
«... لما صارت الخلافة إلی عبدالملك بن مروان، كتب رسالة إلی الحجاج واليه علی العراق يطلب منه أن يبعث إليه رجلاً يصلح للدين وللدنيا ويتخذه جليسا وأنيسا، فبعث إليه الحجاج بعامر الشعبي، فجعله عبدالملك من المقرّبين إليه، وأخذ يلجأ إليه في معضلات الأمور ويعتمد علی رأيه في الأمور ذات الأهميّة، حتی أصبح في حكم مستشار خاص له، وكان من المهام الّتي يكلف بها أن يبعث سفيرا بين عبدالملك والملوك...»([1113])
آری! كسانی مانند شعبی، از بزرگترين محدثان سنت پيامبر(صلی الله علیه و آله) میشوند و رواياتی كه او و مانند او نقل كرده اند به نسلهای پس از خود يعنی كسانی مانند بخاری و مسلم و ابوداود میرسد و آنها نيز، آن روايات و احاديث را در كتابهای خود می آورند. مانند اين روايت:
«... حدّثنا أبوداود، عن شعبة، عن منصور الغُداني، عن الشعبي، قال: أدركت خمس مئة صحابّي أو أكثر يقولون: أبوبكر وعمر وعثمان وعليّ»([1114])
پاورقي ها: ------------------------------------------------------------------------------------
[1107]) تهذيب الكمال؛ المزّي؛ ج14، ص28 مؤسسهًْ الرسالهًْ.
[1108]) ج1، ص369.
[1109]) تهذيب الكمال؛ ص34.
[1110]) تذكرة الحفاظ؛ الذهبي؛ ج1، ص79.
[1111]) همان؛ ص83.
[1112]) همان؛ ص85.
[1113]) مشاهير القضاة؛ الهاشمي؛ ص126.
[1114]) سير أعلام النبلاء؛ الذهبي؛ ج4، ص301.