زُهری، امام اهل حديث و مأموم بنی اميه

زُهری (م 124هـ)، امام اهل حديث و مأموم بنی اميه:
يكی ديگر از بزرگترين و بلكه بزرگ‌ترين و مشهورترين راوی حديث اهل حديث، زهری است. او «محمد بن مسلم بن عُبيدالله‏ بن عبدالله‏ بن شهاب... القُرشيّ الزّهري، أبوبكر المدني...»([1115]) است. او ساكن بلاد شام، يعنی مركز سلطنت خلفای اموی ـ مروانی بوده است([1116]). او را به زهری و نيز «ابن شهاب» میشناسند. ابوبكربن منجويه درباره وی گفت:
«رأی عشرة من أصحاب النبي صلی الله‏ عليه وسلم، وكان من أحفظ أهل زمانه وأحسنهم سياقا لمتون الأخبار وكان فقيها فاضلاً»([1117])
او بسيار مورد احترام اهل حديث (پيروان خلفا) است و سند او را يكی از بهترين سندهای حديث رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میدانند؛ تا جایی که از نسائی نقل است: بهترين اسانيد روايات چهار سند است كه در دو سند ابن شهاب ديده میشود([1118]).
عمرو بن دينار میگويد:
«ما رأيت أنصّ للحديث من الزّهري وما رأيت أحدا الدينار والدرهم أهون عليه منه. ما كانت الدنانير والدراهم عنده إلا بمنزلة البَعْر»([1119])
از مكحول نقل است كه گفت:
«... مابقي علی ظهرها أحدٌ أعلم بسنّة ماضية من الزّهري»([1120])
ابوبكر هُذَلی مقام او را حتی از حسن بصری و ابن سيرين بالاتر میداند، آنجا كه میگويد:
«... قد جالستُ الحسن و ابن سيرين، فما رأيت أحدا أعلم منه، يعني الزهري»([1121])
مزی درباره ‏اش میگويد:
«ومناقبه وفضائله كثيرة جدّا»([1122])
او بنابر مشهور در سال 50 هـ.ق چشم به جهان گشود و در سال 124 هـ.ق سر بر زمين نهاد.([1123])
همان گونه كه مشاهده میشود، زهری در اوج قدرت امويان آمد و رفت؛ و همان گونه كه گذشت در شام ساكن بوده و حديث میگفته است. بنابر گفته ‏ی خودش، مدت 45 سال به شام رفت و آمد داشته است.([1124])
درباره‏ ی ابن شهاب زهری و شخصيت و نيز مكانت علمی او كتابها و مقاله‏ های زيادی نوشته شده است. برخی، در اين نوشته‏ ها از او دفاع كردند و برخی نيز او را محدثی درباری دانسته ‏اند كه در خدمت سياست امويان و مروانيان بوده است. شواهد و وثائق تاريخی نشان میدهد كه او نيز مانند شعبی، درباری بوده و حديث را آنگونه میگفته و مینوشته كه به مذاق خلفا خوش آيد؛ البته او نمیتوانسته غير از اين عمل كند و اگر اين‏طور نبود نمیتوانست به تقريب خليفه اموی برسد. او در فضايی قرار گرفته بود كه سب و لعن علی بن ابی طالب علیه السلام يكی از اركان منبرها و خطابه‏ ها بود و به حدی اين امر رسمی بوده كه وقتی عمر بن عبدالعزير اين لعن را لغو كرد اين كار او را يكی از مهمترين اصلاحات او به شمار آوردند و زمانی بود كه به جهت دشمنی حكام، قبر مقدس آن حضرت مخفی بود. پس چطور میتوانسته با آن موقعيتی كه در دربار داشته روايات فضائل حضرت علی علیه السلام و خاندان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) را بيان كند در حالی كه حكام زمانه نه تنها اين را نمیخواستند بلكه میخواستند برخلاف آن عمل كند و اينجاست كه علمای وابسته آنگونه عمل میكردند كه خواست قدرتمندان زمانه باشد تا با اين کار به شهرت يا ثروتی دست پيدا كنند. برای نمونه در «تهذيب التهذيب» و در شرح حال «اعمش»([1125]) میخوانيم:
«... وحكی الحاكم، عن ابن مَعين أنه قال: أجود الأسانيد: الأعمش، عن إبراهيم، عن علقمة عن عبدالله‏. فقال له انسان: الأعمش مثل الزهري؟ فقال برئت من الأعمش أن يكون مثل... الزهري، يری العرض والاجازه و يعمل لبني اميّة، والأعمش فقير صبور، ومجانب للسلطان، ورع، عالم بالقرآن»([1126])
ذهبی در شرح حال «خارجهًْ بن مُصعب»، از او روايت كرده و میگويد:
«... قدمت علی الزهري و هو صاحب شرط بني أميّة، فرأيته ركب وفي يديه حربة وبين يديه الناس في أيديهم الكافركوبات، فقلت: قبّح‏الله‏ ذا من عالم، فلم أسمع منه...»([1127]).
زهری آنقدر با خلفا و امرای اموی سر و كار داشت كه برخی او را دستمال اميران و خلفای اموی میدانسته ‏اند:
«قال عمر بن رُدَيح: كنت أمشي مع ابن شهاب الزّهري، فرأني عمرو بن عُبيد، فلقيني بعدُ فقال: مالك ولمنديل الأمراء؛ يعنی ابن شهاب؟!»([1128]).
در تاريخ میخوانيم كه هشام بن عبدالملك 70/000 دينار را كه زهری مقروض بود ادا كرد([1129]). ابن شهاب چه كار كرده بود كه كسی مانند هشام دينی بدين سنگينی را از جانب او ادا میكند؟ هشام كسی است كه روايات را عليه حضرت علی و اهل‏بيت علیھم السلام جعل میكرد، كه درباره ‏ی او میخوانيم:
«دخل سليمان بن يسار علی هشام، فقال له: يا سليمان [من] الذي تولّی كِبرهُ منهم؟ فقال له: عبدالله‏ بن أبّي بن سَلول؛ فقال له: كذبتَ، هو علي بن أبيطالب...»([1130])
بنابر گزارش ابن عساكر، زهری كسی بوده كه فضائل اهل‏بيت علیھم السلام را كتمان میكرده است:
«... أنبأنا جعفر بن إبراهيم الجعفري قال: كنت عند الزهري أسمع منه، فإذا عجوز قد وقفت عليه... فقالت: يا جعفري لاتكتب عنه فإنّه مال إلی بني أميّة وأخذ جوائزهم!! فقلت: من هذه؟ قال: أختي رقية خرفت؟! قالت: [بل] خرفت أنت، كتمتَ فضائل آل محمد...»([1131])
سخن درباره‏ ی زهری و خدمات او به سياست بنی اميه فراوان است. او متهم به وضع رواياتی است كه در آنها پايين آوردن شأن و منزلت اهل‏بيت علیھم السلام و به ويژه علی علیه السلام، است. برای آگاهی از اين روايات بايد به كتاب «الزهری، أحاديثه و سيرته»، نوشته‏ ی «بدرالدين الحوثی» مراجعه كرد. ايشان در فصل نخست كتاب خود با عنوان: «في عود من روايات الزهري التي يتهم فيها وأحاديثه التی يعرف الناظر المنصف أنها دليل علی أنه لايوثق به»، به اين روايات اشاره كرده است.([1132])
لازم به يادآوری است كه گسترده‏ ترين پژوهشی كه تاكنون درباره زهری و در ميان اهل سنت به انجام رسيده كتاب «الإمام الزهري و أثره في السنّهًْ»، نوشته‏ ی «حارث سليمان الضّاري» است كه به عنوان رساله‏ ی دكتری ايشان به چاپ رسيده است. ايشان در فصل نخست از باب سوّم كتابشان سعی كرده‏اند به شبهاتی كه درباره‏ ی اموی بودن زهری در كتاب‌های گوناگون آمده پاسخ دهند كه به هيچ‏ وجه در اين كار موفق نبوده اند. اگر كسی پاسخ ايشان به اين شبهات را بخواند به درستی ادعای نگارنده واقف خواهد شد.([1133])
آری! كسانی مانند ابن شهاب، پس از يك سده كه از تدوين و نگارش حديث منع شده بود، به امر خلفای اموی ـ مروانی، با آن سياست ضدعلوی، مأمور، تدوين حديث و سنت پيامبر(صلی الله علیه و آله) میشوند؛ و روشن است كه نتيجه چه میشود؛ مدونات حديثی، تهی از بسياری از فضائل اهل‏بيت علیھم السلام. و اين احاديث و مدونات، بعدها، ارثيه‏ ی كسانی همچون بخاری و مسلم و ابوداود شد. «محمد عجاج الخطيب» مینويسد:
«كان الزهري أوّل من استجاب لطلب الخليفة عمر بن عبدالعزيز، فدوّن له السنن في دفاتر، ثم وزع الخليفة علی كل أرض له عليها سلطان دفترا، و أجمع العلماء علی أنه كان أول من دوّن السنّة، وقد بينت أنه أوّل من دوّنها رسميّا بأمر الخليفة...([1134]) وأحاديثه في الكتب الستّة وفي سنن البيهقي وموطأ الامام مالك، ومسند الامام أحمد، وفي سائر كتب السنن والمسانيد...»([1135])
آری! زهری اموی بود و كسی كه اموی است، مناقب و فضائل اهل‏بيت علیھم السلام و به ويژه علی علیه السلام را نقل نمیكند؛ از اينروست كه «ابن حبان» میگويد:
«... ولست أحفظ لمالك ولا للزهري فيما رويا من الحديث شيئا من مناقب علي علیه السلامأصلاً...»([1136])
آری! مالك بن انس نيز سر در آخور خلفای عباسی و به ويژه منصور دوانيقی ـ دشمن اهل‏بيت علیھم السلام ـ داشت؛ پس او نيز روايتی در فضائل و مناقب علی علیه السلام نقل نكرده است.
پاورقي ها: ------------------------------------------------------------------------------------
[1115]) تهذيب الكمال؛ المزي؛ ج26، ص419 مؤسسهًْ الرّسالهًْ.
[1116]) همان؛ ص420.
[1117]) همان؛ ص432.
[1118]) همان؛ ص435.
[1119]) همان.
[1120]) همان؛ ص436.
[1121]) همان؛ ص437.
1122]) همان؛ ص440.
[1123]) همان؛ صص 440ـ 441.
[1124]) الإمام الزهري وأثره في السنّة؛ الضّاري؛ ص58.
[1125]) سليمان بن مِهران.
[1126]) ج4، ص204.
[1127]) ميزان الاعتدال؛ ج1، ص625.
[1128]) مختصر تاريخ دمشق ابن منظور؛ ج23، ص240.
[1129]) همان؛ ص241.
[1130]) همان؛ ص240.
[1131]) ترجمة الامام علی بن أبي‌طالب علیه السلام من تاريخ مدينة دمشق؛ محمدباقر المحمودي؛ ج2، ص73.
[1132]) نك: صص 19ـ 92.
[1133]) نك: صص 439ـ 453.
[1134]) السنّة قبل التدوين؛ ص494.
[1135]) همان؛ ص499.
[1136]) كتاب المجروحين؛ ج1، ص258.