انجمن ضد بهائيت خيريه ي حجتيه ي مهدويه
از آغاز مبارزات علما و روحانيون با بهائي ها، اساسا مراجع تقليد نقش مهمي در رهبري مردم و هدايت آنان بر عهده داشتند؛ اما از سال هاي 1322 ش به بعد علاوه بر آنكه مراجع تقليد در برابر بهائيان موضع مي گرفتند، يك تشكل مذهبي ويژه به هدف مبارزه با بهائيت پديد آمد. رهبري اين گروه از سال 1322 ش در اختيار يك روحاني قرار گرفت، كه جز سوابق حوزوي، در نهضت ملي شدن صنعت نفت نيز فعال بود. اين تشكل كه «انجمن حجتيه» نام گرفت براي خود يك رسالت عمده را تعريف كرد و اصولا حول اين محور نضج گرفت و ساختار يافت: رسالت «مبارزه با بهائيت».
البته انجمن حجتيه علاوه بر حوزه ي مبارزه با بهائيت، در محدوده اي وسيع تر و طي بيش از دو دهه در تعميق بسياري از آموزش هاي ديني، ولو برداشتي خاص در سطح جامعه ي مذهبي ايران مؤثر بوده است.
انجمن خيريه ي حجتيه ي مهدويه (كه عنوان دقيق كامل اين تشكل بود) به سال1332 ش با تلاش حاج شيخ محمود حلبي فعاليت خود را آغاز كرد [1] وي تا اين زمان در مشهد، به عنوان يك روحاني سياسي فعاليت داشت، اما پس از آن، از فعاليت سياسي رويگردان شده بود. وي دو سال بعد از آن كه به تهران آمد (1332) فعاليت مبارزاتي خود را، همانند ديگر مردم مسلمان ايران، عليه بهائي ها آغاز كرد و هم زمان با اوج گيري فعاليت بهائيان دست به تأسيس انجمن فوق الذكر زد و با همكاري جمع زيادي از متدينين - كه تحت عنوان هيئت مديره فعاليت مي كردند - تا سال ها پس از پيروزي انقلاب اسلامي به فعاليت بر ضد فرقه ي مذكور اشتغال داشت. انجمن حجتيه با محوريت مبارزه با فرقه ي بهائيت شروع به فعاليت كرد و تمام توان و هم و غم خود را صرف مبارزه با اين آيين و پيروان و مبلغان آن كردند. مبارزه ي فكري و اعتقادي انجمن حجتيه كه به انجمن ضد بهائيت شهرت داشت، ساليان متمادي ادامه داشت و نتايج نيكويي نيز، هم از نظر محدود كردن عضوگيري بهائيان و هم از نظر به دست آوردن نقدها و رويه هاي جدي عليه مباني نظري اين تفكر به بار آورد. اين انجمن ضمن مبارزه با بهائيت، توانست جمع زيادي از نيروهاي جوان را به خود جذب كرده و آنان را با مسائل اعتقادي - ديني آشنا كند. در بين گروه هاي مذهبي، انجمن حجتيه، پايدارترين تشكل مذهبي در تاريخ ايران بود كه چهل سال عمر كرد و گسترده ترين تشكيلاتي بود كه در اقصي نقاط كشور، حتي در شهرهاي كوچك مرزي نيز، محافل داشت و از اين طريق، با فعاليت تبليغاتي بهائي ها در شهرها و روستاهاي كوچك نيز مبارزه مي كرد [2] .
انجمن حجتيه واجد سه خصوصيت بود:
1- گرايش مخالف فلسفه و تعقل
2- عشق وافر به امام عصر (عج)
3- مدافع جدايي دين از سياست.
در ماده ي 9 اساسنامه ي انجمن مذكور آمده بود: «انجمن [حجتيه] به هيچ وجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت». بر همين اساس يكي از شرايط عضويت، دادن تعهد كتبي در عدم دخالت در سياست بود. انجمن حجتيه به دليل نقشي كه در بي تفاوت ساختن نيروهاي جوان كشور نسبت به اوضاع سياسي و مخالف رژيم شاه دانست، مورد بهره برداري ساواك قرار گرفت [3] .
انجمن حجتيه علاوه بر جلساتي كه به صورت كلاس درس تشكيل مي داد، روزها در منزل سرواني به نام «تيمور رحيمي فر» جلساتي برگزار مي كرد. هدف از تشكيل اين جلسات، اول: راهنمايي آنهايي كه بهائيت را از صميم قلب به نام يك دين فدايي پذيرفته اند و بهائي شده اند؛ دوم: ارشاد كساني كه فكر مي كنند بهائيت دين است و بدين منظور به جلسات بهائي ها مي روند و يا با افراد بهائي گفتگوي مذهب مي كنند؛ سوم: شناساندن دين مبين اسلام از نظر اصول و عقايد به آنهايي كه طالب شناسايي دين حقيقي هستند [4] «اين مطالب با قرآن گفته مي شد و هيچ بيانيه يا اعلاميه اي در جلسات پخش نمي شد» [5] .
اعضاي انجمن حجتيه سعي مي كردند اسامي مستعار براي خود انتخاب كنند، زيرا به محافل بهائي ها مي رفتند و يا در جلسات آنان شركت مي كردند، تا از نحوه ي فعاليت و تبليغات آنان مطلع شوند و همچنين اشخاصي را كه بهائي شده بودند تشخيص داده، ضمن دعوت از آنان در جلسات ضد بهائيگري خود، آنها را به دين اسلام برگردانند [6] از اين طريق بسياري از مسلماناني كه تحت تأثير تبليغات غلط، بهائي شده بودند، دوباره به آيين مقدس اسلام باز مي گشتند. بيشتر افرادي كه از بهائيت برمي گشتند «توبه نامه» و «تبرانامه» مي نوشتند [7] همين طور شب هاي جمعه نيز جلسات عمومي بود كه از عموم مردم براي پاسخگويي به شبهات بهائي ها و مبارزه با آنها دعوت مي كردند [8] يكي از اعضاي فعال انجمن حجتيه، سرهنگ محمد مهدي كتيبه بود. [9] ايشان در خاطراتش مي گويد: «من چون از جواني حالت ضديت و انزجار نسبت به بهائيت داشتم، در اين جلسات شركت مي كردم. وجود اين جلسات براي من خيلي جالب بود، زيرا مي ديدم تشكيلاتي هست كه جلوي تبليغات بهائيت مي ايستد» [10] او در خصوص مبارزاتش مي گويد: «... روي عرق مذهبي و علاقه اي كه مخصوصا به حضرت ولي عصر داشتم، بر ضد آنها به شدت موضع گيري كردم» [11] .
پاورقی ها: -------------------------------------------------------------------------------------------
[1] سند شماره ي 62 از مجموعه ي حاضر.
[2] همان.
[3] روحاني مبارز آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني، ج 2، تهران، مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات 1379، ص 547.
[4] سند شماره ي 62 از مجموعه ي حاضر.
[5] همان.
[6] همان.
[7] رسول جعفريان، پيشين، ص 181.
[8] محمد رضا سرابندي، خاطرات سرهنگ محمد مهدي كتيبه، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1381، ص 51.
[9] اسناد شماره ي 62 و 64 از مجموعه ي حاضر.
[10] محمدرضا سرابندي، پيشين، ص 51.
[11] همان، صص 52 - 51.