مبارزات جمعيت فدائيان اسلام با بهائيگري

جريان فدائيان اسلام، كه شهرت آنان مديون كلام نافذ رهبرشان، نواب صفوي و اقدامات انقلابي با اهميت و پر سر و صداي آنها در تاريخ معاصر است، يك گرايش مذهبي و انقلابي بود كه طي يك دهه فعاليت سياسي جدي (1334 - 1324 ش) تأثير عميقي در مبارزه با بهائيگري بر جاي گذاشت.
جمعيت فدائيان اسلام كه توسط شهيد «مجتبي نواب صفوي» پايه گذاري شد، سواي فعاليت هاي سياسي، يكي از رشته هاي كار خود را مبارزه ي بي امان و پيگير با جامعه ي بهائي قرار داد. اعضا و طرفداران اين انجمن تا آنجا كه قدرت داشتند، در شهرها و قراي كوچك و بزرگ به مقابله با بهائيان مي پرداختند، [1] از جمله ي اين موارد قتل دكتر مظفر برجيس يهودي در كاشان بود [2] .
دكتر برجيس يك يهودي بهائي شده بود، شايد به وسيله ي اين شخص بيش از صد نفر مسلمان در كاشان كشته شدند. او داروخانه هم داشت و داروي اشتباه به مسلمانان مي داد و از اين طريق آنان را مي كشت [3] عبدالحسين آيتي در خصوص زدوبندها و سوء استفاده هاي دكتر برجيس در كاشان مي نويسد: «آن جهود كاشاني كه از طرف بهائيان به او حضرت خواجه ربيع مي نوشتند، در حالي كه اسمش ملا ربي، پسر ملا ابراهيم بود و هنرش بوق نوازي كنيسه ي يهود، در دوران هرج و مرج و طغيان نايب [حسين خان كاشي] مقدار زيادي از اموال مسروقه نزد او پيدا شد و هنوز بازماندگان از تبعه ي نايب حسين خان مي گويند؛ خواجه ربيع مال ما را خورد و مي گويند آنچه از او كشف شد دو برابر آن غير منكشف ماند و نداد، ما هم جرأت نكرديم حرف بزنيم» [4] .
رضا گلسرخي از اعضاي اصلي جمعيت فدائيان اسلام و از قاتلان دكتر برجيس، در رابطه با اين قتل مي نويسد: «... مرحوم آقاي بروجردي در اين قضيه خيلي اقدام كردند. هشت نفر از محله ي آقاي رسول زاده [5] رفتند و دكتر برجيس را كشتند، بعد هم لا اله الا الله گويان صحنه را ترك كردند. البته محرك اينها بيشتر مرحوم تربتي واعظ بود» [6] .
قاتلان پس از كشتن دكتر برجيس به شهرباني رفتند و خودشان را معرفي كردند. با دستگيري اين هشت نفر بلوايي عظيم در كاشان برپا شد. مردم بازار را بسته و به منزل علما هجوم بردند. شهرباني هم براي رهايي از دست مردم، آن هشت نفر را به تهران منتقل كرد. در تهران به دستور آيت الله بروجردي، آيت الله سيد محمد بهبهاني و آيت الله كاشاني تلاش هايي براي آزادي محبوسين آغاز كردند. سرانجام مقدمات تشكيل دادگاه فراهم شد و در شعبه ي 2 دادگاه جنايي، محاكمه شروع شد. جريان دادگاه چندين روز طول كشيد و «هر روز دستجات مختلف مردم براي اظهار پشتيباني نسبت به برادران كاشاني خود در دادگاه حاضر مي شدند، تا اينكه در روز سوم [محاكمه] دادگاه در ساعت ده و نيم 21 / 6 / 29، ختم دادرسي را اعلام كرد و متهمين را آزاد نمود. سپس آن هشت نفر در ميان ابراز احساسات و تظاهرات تند اهالي و مسلمانان از زندان خارج گرديده، به طرف منزل آيت الله بهبهاني رهسپار گرديدند. در منزل آيت الله بهبهاني از طرف آقاي سلطان الواعظين و آقاي حاج ميرزا عبدالله سبوحي و آيت الله فلسفي [علماي مشهور تهران] مطالبي مبني بر اظهار تشكر از هيئت دولت كه قضاوت را براي اجراي حق و عدالت آزاد گذاشته و اظهار تشكر از وكلاي مدافع كه حقا در انجام وظيفه كوتاهي نكردند، اظهار گرديد» [7] آنان سپس از طي يك اعلاميه ي شديداللحن از دولت خواستند:«1- جلوي فعاليت و تبليغات اين گروه [بهائيان] گرفته شود؛ 2- كليه ي محافل متعلق به بهائيان در مركز و شهرستان ها تعطيل شود؛ 3- كليه ي افراد وابسته به اين فرقه ي ضاله ي مضله از ادارات دولتي اخراج گردند؛ 4- قاتلين مسلماناني كه به دست بهائي ها كشته شدند، مجازات شوند» [8] .
فدائيان علاوه بر تهران در شهرستان ها نيز فعاليت شديدي را در مبارزه با بهائي ها داشتند؛ از جمله در همدان، كاشان، ملاير، اصفهان [9] و غيره. در تهران، آنان با برگزاري جلسات متعدد، تصميمات شديدي عليه بهائي ها اتخاذ كردند. از جمله اينكه تصميم گرفتند:«1- اوراق و نوشته هايي درباره ي مبارزه با بهائيان چاپ و انتشار دهند، سپس محرمانه نامه هايي بدون امضا براي بهائيان بفرستند و آنها را تهديد كنند و در مرحله ي سوم، در محلات مختلف شهر به طريق گوناگون توسط اعضاي ناشناس، آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهند». [10] جلسات فدائيان اسلام در اين خصوص غالبا در منزل آيت الله محمد بهبهاني تشكيل مي شد و اغلب روحانيون سرشناس تهران در آن شركت مي كردند [11] .
متعاقب اين اقدامات فدائيان اسلام، فشارهاي شديدي بر بهائيان وارد آمد. چنان كه عده اي از بهائي هاي خيابان سلسبيل و مرتضوي كه تعدادشان نيز زياد بودند، طي نامه اي به استانداري تهران (دكتر سميعي) و شهرباني كل كشور (سرتيپ افشارطوس) از آنان خواستند كه از تهديدات و مزاحمت هاي فدائيان اسلام جلوگيري به عمل آيد. اين گونه اعتراضات و شكوائيه ها، شيوه ي كار بهائيان بود، آنان همواره سعي مي كردند با مظلوم جلوه دادن خود در مجامع مانع وارد آوردن فشار و تضييقات از طرف افراد و گروه هاي مذهبي شوند [12] .
مبارزات فدائيان اسلام عليه بهائيت تا سال 1334 ش ادامه داشت، اما پس از اعدام رهبران اصلي آنان (27 دي ماه 1334) فعاليت گروه مذكور نيز كم رنگ شد، ولي هيچ وقت خاتمه نيافت و با شكل گيري مخالفت هاي انجمن ضد بهائيت حجتيه، مبارزه با بهائيگري وارد برهه ي جديدي شد كه تا مدت ها پس از پيروزي انقلاب اسلامي ادامه داشت.
علاوه بر مبارزات جمعيت فدائيان اسلام و مخالفت هاي انجمن حجتيه عليه بهائيت، گروه هاي مذهبي ديگري نيز بودند كه در قالب تشكل مستقل مذهبي، عليه بهائي ها مبارزه مي كردند؛ از جمله «انجمن تبليغات اسلامي» [13] كه در سال 1324 ش توسط عطاء الله شهاب (كرمانشاهي) تأسيس شده بود و مهم ترين تلاش آنان به نشر افكار مذهبي و اسلامي در مبارزه با بهائيان بود، كه اين مبارزات گاه حتي به درگيري بين دو گروه كشيده مي شد، در مواردي هم اعضاي انجمن توفيق مي يافتند افراد بهائي را مسلمان كنند [14] .
اتحاديه ي مسلمين [15] نيز در سال 1329 نامه اي به نخست وزير (حاجيعلي رزم آرا) نوشتند و از وي خواستند افراد فاسد العقيده اعم از بهائي و غيره را از ادارات دولتي اخراج كنند. [16] سلسله ي سادات حسيني مشهد هم مانند ساير گروه هاي مذهبي حضور عناصر بهائي در ادارات دولتي و مراكز فرهنگي نگران بودند. آنان در سال 1328 ش، با ارسال تلگرافي به وزير فرهنگ (دكتر زنگنه) از او خواستند از انتساب عناصر بهائي مذهب، به كارمندي وزارت فرهنگ و آستان قدس رضوي خراسان جلوگيري شود [17] .
پاورقی ها: -------------------------------------------------------------------------------------------
[1] سند شماره ي 11 از مجموعه ي اسناد حاضر.
[2] سند شماره ي 7 از مجموعه ي حاضر.
[3] رضا گلسرخي، پيشين، صص 49 - 45.
[4] عبدالحسين آيتي، برجيس كه بود، مجله ي آيين اسلام، سال ششم، شماره ي 39، 19 / 12 / 1328.
[5] محمد رسول زاده از اعضاي مهم فدائيان اسلام و از مبارزان سرسخت عليه بهائيگري بود. او با كمك محمود صدر حيان، در جريان قتل دكتر برجيس دست داشتند. اين دو به تحريكات مردم كاشان عليه بهائيان مي پرداختند و در نتيجه ي فعاليت هاي آنان در كاشان شهرباني اين شهر از اقدامات آنان جلوگيري كرد. (ر.ك: سند شماره ي 16 از مجموعه ي حاضر).
[6] علي اكبر تربتي واعظ، از وعاظ قم بود كه هم زمان با مبارزات فدائيان اسلام و پخش سخنراني هاي آيت الله فلسفي عليه بهائيان، در شهرستان ملاير و همدان، فعاليت هايي در مبارزه با بهائيگري آغاز كرد. وي در ملاير با همكاري شيخ شهاب الدين همداني، امام جماعت اين شهر، مردم را از مراوده و معامله با بهائيان منع كردند. (ر.ك: اسناد شماره ي 16 و 17 از مجموعه ي حاضر).
[7] سند شماره ي 7 از مجموعه ي حاضر.
[8] همان.
[9] اسناد شماره ي 16، 15 و 17 از مجموعه ي حاضر.
[10] سند شماره ي 2 از مجموعه ي حاضر.
[11] همان.
[12] با وجود مبارزات فدائيان اسلام، بهائيان خيابان سلسبيل (خوش) همچنان تبليغات خود را ادامه مي دادند. اين نوع رفتارها سبب نارضايتي شديد مردم مسلمان ناحيه ي مذكور شده بود. عده اي از اهالي اين خيابان، نامه اي به دكتر محمد مصدق - نخست وزير وقت - نوشتند و خواستار اقدام جدي شدند. (ر.ك: سند شماره ي 10 از مجموعه ي حاضر).
[13] سند شماره ي 7 از مجموعه ي حاضر.
[14] سند شماره ي 12 از مجموعه ي حاضر.
[15] اتحاديه ي مسلمين در سال 1324 ش به رهبري حاج شيخ مهدي سراج انصاري تأسيس شد.
[16] اسنادي از انجمن ها و مجامع مذهبي در دوره ي پهلوي، مجموعه اسناد تاريخي، مركز اسناد رياست جمهوري، تهران، 1381، سند شماره ي 10.
[17] همان، اسناد شماره ي 3 / 99 - 2 / 99 - 1 / 99.