اعتقاد بهائيان بر اينكه هر ديني دوري معين دارد

باب و بهاءالله، وقتي به اصطلاح به پيامبري پرداختند، يك مانع ديني و حصار بلندي در جلوي خود ديدند كه با وجود آن، ادعاي آنان درست نمي شد. آن مانع عبارت از اين بود، كه در دين اسلام، هم در قرآن و هم در روايات اسلامي - اشاراتي شده است، كه پيامبر اسلام آخرين پيامبران و دين او هم آخرين اديان است.
روي اين ميزان، اگر باب و بهاء اين روايات را تأويل به معناي ديگري نمي كردند، نمي توانستند خود را پيامبر صاحب شريعت خوانند.
از اين رو، هم باب و هم بهاءالله در كتاب «ايقان» و همچنين عبدالبهاء در كتاب «مفاوضات» و ميرزا ابوالفضل گلپايگاني در «الفرائد» كوشيده اند كه اين مانع را با پيش كشيدن تأويلات در خاتميت پيامبر و دين اسلام، از ميان بردارند و براي آن منظور، گفته اند، كه:
هر دين و شريعتي، مدت محدود و معيني دارد و اين دور محدود، در هر دين ثابت و تقريبا هزار سال است، [1] چون دور هر ديني به پايان رسد، به وسيله ي دين و شريعت جديدي نسخ خواهد شد، خدا پيامبري خواهد فرستاد و دين تازه اي تشريع خواهد كرد. دين تازه، ناسخ دين كهنه و دين قديم منسوخ خواهد شد و در اين ميان، دين ناسخ متكامل تر از دين منسوخ بايد باشد.
بهائيان نيز طبق معمول، پيامبران را به دو دسته تقسيم كرده اند، پيامبران صاحب كتاب «اولوالعزم» كه عبارتند از: آدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي، محمد و بهاءالله و دسته ي ديگر پيامبران درجه ي دوم، كه وظيفه آنها مژده دادن به ظهور پيامبران اولوالعزم و تفسير و تبيين كتاب و احكام شريعت پيامبر دسته ي نخست بوده است. في المثل يحيي پيامبر، كه اندكي پيش از عيسي آمده بود، مژده دهنده ي ظهور او بوده است، و پيامبران بني اسرائيل از موسي، مانند يوشع، ارميا و دانيال، تفسير كنندگان شريعت موسي و كتاب تورات بوده اند.
روي اين مبنا بهائيان سيد باب را پيامبر اولوالعزم نمي دانند، بلكه او را مژده دهنده ي بهاءالله كه مثلا پيامبر اولوالعزم بوده، مي شمارند، ولي در اين صورت اين اشكال به بهائيان وارد مي شود، كه: اگر سيد باب پيامبر صاحب شريعت نبوده و وظيفه ي او مژده دادن به ظهور بهاءالله بوده، پس چرا كتاب بيان را آورده و شريعتي تازه تشريع كرده و كتاب بيان را ناسخ قرآن و دين باب را ناسخ دين اسلام شمرده.
به هر منوال، بهائيان براي اثبات اينكه هر دين و شريعتي، دوري و مدتي محدود و معين داشته و دارد به دو گونه دلايل: نقلي و عقلي استدلال كرده اند.
پاورقي:---------------------------------------------------------
[1] روهي روشني، خاتميت: چاپ موسسه مطبوعاتي امري، ص 44.